سلام‌الله‌علیه مریض کوی جنونم، دوای من وصل است جواب کرده ی عشقم، شفای من وصل است نصیب من غم هجران شد از هزاران جرم گناه جان و دل و دیده های من وصل است شکایتی ننمودم ز فتنه های فراق سکوت و صبر دل و ماجرای من وصل است دل شکـسته و غـمدیـده را کجـا ببرم..؟ سـوار مـوج جنـون، نـاخدای من وصل است چگونه کعبه روم، بـا چه رو طواف کنم طواف کعبه و سعی و صفای من وصل است ز خاک کوی تو ای دوست، بر ندارم چشم که نور چشم من و توتیای من وصل است اگر که نیکم اگر بد، نوشته پایِ توأم درون برزخ هجرت، جزای من وصل است به زیر تیغ غمت، سر نهاده ام عمری شهید عشق توأم، خون بهای من وصل است به روی خواهش نفسش نهد «مهاجر» پای شکسته نفس من آری، هوای من وصل است @poem_ahl