با خدا خواهی شوی نزدیک از خود دور باش قهر کن با تیرگی آنگه رفیق نور باش هر کجا رو آوری طور است موسایی بجو بی خبر موسی تو خود هستی مقیم طور باش حور، زیبایی ندارد پیش زیبایی دوست محو روی دوست شو، کمتر به فکر حور باش گر چه در خود از خدا مامورها داری به کوش خود برای خود به دفع هر خطر مأمور باش مار آزارد ز نیش و مور ماند زیر پا خوی آدم خوش بود، نه مار شو، نه مور باش این سخن را از امیرالمؤمنین دارم به یاد هر مصیبت تا لب گور است فکر گور باش گاه دیدار خدا از پای تا سر چشم شو وز نگاه غیر او تا چشم داری کور باش هر کجا دیدی که خواهند از خدا دورت کنند تا قدم داری از آن دور از خدایان دور باش بر طناب دار خود «میثم» چو میثم بوسه زن نه به زر پابند نه تسلیم حرف زور باش @poem_ahl