بی نهایت ۱۶ 🌿میگن امام حسن مجتبی (علیه‌السلام ) یک دوستی داشت که شوخ بود..☺️. حضرت چند روزی ندیده بودنش. بعد از چند روز که دیدنش، پرسیدن: «چطور هستی؟» گفت: «آقا، دارم جوری زندگی می‌کنم که نه خدا ازم راضیه، نه شیطون، نه خودم!» حضرت لبخند زدند 😊 و پرسیدند: «چطور؟» گفت: 🔸خدا راضی نیست چون می‌خواد همیشه اطاعتش رو بکنم و هیچ معصیتی نکنم، اما من نیستم... 🔸شیطون راضی نیست چون می‌خواد همیشه گناه کنم و اطاعت نداشته باشم، اونم نیستم... 🔸خودمم راضی نیستم چون می‌خوام همیشه زنده بمونم و نمیرم، ولی بالاخره باید بمیرم... اون موقع یه نفر پرسید: «آقا، چرا ما از مرگ بدِمون میاد؟» حضرت فرمودند: 🏚 «چون شما اون طرف رو خراب کردید و این طرف رو آباد کردید. می‌ترسید از جای آباد برید به جای خراب!» پس بعضی ترس‌ها از مرگ، به خاطر نقطه‌ ضعف‌ها و آلودگی‌های خودمونه. مثل کسی که خلاف کرده: 🔹 دزدی 🔹 رشوه 🔹 اختلاس این آدم همیشه از پلیس می‌ترسه 🚔 اما آدم بی‌گناه رو کسی نمی‌گیره.. https://eitaa.com/joinchat/556269673C99ece90b30