سنجشهای رجالی نیست، بلکه داشتن نوعی درک از واقع تاریخی توسط صاحب منبع است، و این مبتنی بر دیدگاههایی است که ما در قرن اخیر در باره اهمیت مداخله مورخ در گزارشهای تاریخی، از روی اختیار یا بدون اختیار داریم. معمولاً نگاه سندی، نگاه جزئی به یک روایت است، اما وقتی بحث از منبع شناسی میکنیم، ویژگیهای کلی یک مجموعه نقل از یک راوی یا مولف را در نظر داریم. این نگاه مبتنی بر این است که یک مولف در گردآوری اخبار در یک متن تاریخی، زبان مخصوص به خود و نیز دیدگاههایی را دارد که سبب میشود در گزینش و چینش آنها، روی خط مشخصی حرکت کند. این نکتهای است که یک پژوهشگر امروزی میتواند و باید با روشهای علمی از مجموعه نقلهای او استخراج کند.
ه: منابع ترکیبی و لزوم تفکیک نقلها و منابع آنها: در باره منابع، این هم مهم است که وقتی میدانیم یک منبع قدیمی هست، به این توجه داشته باشیم که همان منبع قدیمی، ارزش تاریخی اش چه اندازه است و خودش از چند منبع جزئیتر و قدیمی تر استفاده کرده و ارزش هر کدام چه اندازه است. این نوعی تحلیل علمی از لایههای اخبار تاریخی در باره یک رویداد یا یک موضوع است که تاریخچهی طولانی ندارد. درک اینکه روایات شفاهی، از مصادر قدیمی تر مکتوب گرفته شده است. برای مثال، کافی، از دهها بلکه صدها کتاب و کتابچه و اصل استفاده کرده است. این رویه را استاد مدرسی در کتاب میراث مکتوب شیعه، به خوبی نشان داده است. این هوشیاری را آدمهای دقیقی که نگاه رجالی حدیثی داشتند، تا حدودی درک میکردند، اما در مجموع، در نگارشهای تاریخی دوره صفوی و قاجار و پهلوی، چنین نگاهی وجود ندارد و این شامل کتابها و میراث مکتوب عاشورا هم میشود. گاهی یک روایت تاریخی در چند منبع آمده، اما همه اینها، به یک راوی ازیک دفترچه یا اصل او بر میگردد. اگر ما وصیت نامه امام به محمد بن حنفیه را فقط در یک کتاب دیدیم، خیلی تفاوت دارد که از چند مأخذ دست اول که هر کدام متعلق به یک مکتبی از کوفه، بصره، مدینه یا شام است، نقل شده باشد.
و: تاریخ گزاری یک روایت تاریخی از مهمترین نکاتی است که ما باید در منبع شناسی بدانیم. هر نقل تاریخی در یک زمان معین شکل میگیرد. اینها علائم خاص خود را از لحاظ زبانی و اصطلاحی دارد. برای فهم این نکته از دوره معاصر مثال می زنم. وقتی ما گزارشهای مربوط به یک حادثهای مانند هفت تیر سال ۱۳۶۰ را ملاحظه کنیم، آنچه روزهای اول در اخبار درج شده در مطبوعات آمده، با آنچه طی روزهای بعد میشنویم، و همین طور آنچه بعدها افراد باقی مانده گزارش کرده اند، و یا روایات رسمی حکومت از این حادثه، و نیز آنچه در سالگرد آن حادثه طی سالهای بعد گزارش میشود، همه اینها، گرچه در گزارش اصل اینکه این واقعه رخ داده شریک هستند، اما روایت آنها تفاوتهایی دارد که میتوان بر اساس شاخصهایی زمان آنها را تعیین کرد، یا به عبارتی تاریخ گزاری کرد. این را بدانیم که تاریخ گزاری یک روایت، به ما کمک میکند تا اگر روایت اصیل است، با ویژگیهای درون متنی آن و نیز تفسیرش آشنا شویم، اگر هم جعلی است، بتوانیم تاریخ جعل آن را ولو تقریبی بدست آوریم.
ز: عاشورا یک رویداد مذهبی تاریخی است. مقصودم تلقّی ای است که میان مسلمانان به خصوص شیعه مذهب هست. شاید بشود گفت از این زاویه شبیه داستانهای تاریخی قرآن است. به هر روی عاشورا، به هیچ وجه، یک حادثه صرف تاریخی نیست. اینکه کسی تصور کند، حادثه مزبور مثل رویدادهای دیگر تاریخی است و مانند آنها باید به آن نگریسته شود، اشتباه میکند. این رویداد همان اندازه که جنبه «تاریخی» دارد، بیش از آن جنبه «مذهبی» دارد.
از این زاویه، اغلب و برای بسیاری، نه فقط روایت آن، بلکه درایت و تفسیر مذهبی آن هم مهم است. وجود عناصر مذهبی در آن مهم است. مفاهیمی چون غیب، آسمان، تقدیر، انس و جن، و بسیاری از مفاهیم دیگر در این گونه رویدادهای مذهبی حتی اگر تاریخی باشند، کلیدی هستند. بنابر این این صرفاً مهم نیست که یک مورخ چطور آن را روایت کرده است. مهم این است که واژههای مذهبی و آسمانی هم در آن بکار رفته است. این عناصر و مولفههای مذهبی است که پشتوانه این رویداد را برای جاودانه شدن، نگاه میدارد. در برخی از رویدادها جنبه ملی است که این نقش را دارد، اما اغلب، عناصر دیننی بیشترین تاثیر را دارند.

به هر حال، مهم این است که یک شیعه، باید چه تصوری از عاشورا داشته باشد و چه درسی از آن بگیرد. در ذهن یک شیعه سنتی یا انقلابی یا … با هر گرایش دیگر، مثلاً صوفیانه و عرفانی، نوع نگاه به این حادثه و تفسیر مذهبی آن اهمیت دارد. ما در حوزه عاشورا، آثاری داریم که تاریخ در آن بسیار کم بها شده و صرفاً مذهبی است، به حدی که راوی، اصلاً برایش اهمیت ندارد که نقلهای تاریخی تا چه اندازه مستند باشد، بلکه صرفاً در اندیشه سامان دادن به وجه مذهبی آن است.