ای پای عزيزم، ای آنكه همه عمر وزن مرا متحمل كرده ‏ای، و مرا از كوه‏ها و بيابان‏ها و راه‏های دور گذرانده ‏ای، ای پای چابک و توانا، كه در همه مسابقات مرا پيروز كرده‏ ای، اكنون كه ساعت آخر حيات من است از تو مي‏خواهم كه با جراحت و درد مدارا كنی، مثل هميشه چابک و توانا باشی، و مرا در صحنه نبرد ذليل و خوار نكني… و براستی كه پای من، مرا لنگ نگذاشت، و هر چه خواستم و اراده كردم به سهولت انجام داد، و در همه جست و خيزها و حركاتم وقفه ‏ای به وجود نياورد. به خون نيز نهيب زدم: آرام باش، اين چنين به خارج جاری مشو، من اكنون با تو كار دارم و مي‏خواهم كه به وظيفه ‏ات درست عمل كني… رگبار گلوله از چپ و راست همچنان مي ‏باريد، ومن نيز مرتب جابجا مي‎‏شدم، و با رگبار گلوله از نزديک شدن آنها ممانعت مي‏كردم... ................ 👈کتاب رقصی چنین میانه میدانم آرزوست شهید دکتر مصطفی چمران مجموعا 8⃣ قسمت ادامه دارد...