🔴منبع دیجیتال🔴 پژوهشی درباره قیام امام حسین (ع) از آثار ارزنده و ماندگار دکتر سید جعفر شهیدی پیرامون زندگانی امام حسین (ع) و قیام تاریخ‌ساز کربلا مروری بر بخش‌هایی از کتاب: دکتر شهیدی در این کتاب بیش از آن‌که در جست‌وجوی چگونگی آن رخداد عظیم باشد، به دنبال چرایی حادثه عاشورا بوده است؛ «مقصود من از نوشتن این یادداشت‌ها مقتل‌نویسی، تبلیغ مذهبی و حتی نوشتن تاریخ نیست. من کوشیده‌ام تا خود بدانم آن‌چه رخ داد، چرا رخ داد؟» (ص ۷) کتاب پس از پنجاه سال، نه روایت زندگی امام حسین علیه‌السلام، بلکه تحلیل و علت‌شناسی عاشوراست. بیان حوادث تاریخ صدر اسلام برای نویسنده چندان موضوعیت ندارد. او تلاش می‌کند تا به واسطه مرور بر آن‌چه در این پنجاه سال بر جامعه مسلمین گذشت، چرایی این حادثه را بازگو نماید. دکتر شهیدی علت فاجعه را فقط در سال ۶۰ و ۶۱ ه.ق جست‌وجو نمی‌کند، او نقطه عزیمت خود را برای تحلیل حادثه، سال‌ها قبل قرار داد و به همین دلیل نامی این‌گونه برای اثر خویش برگزید. دکتر شهیدی این حادثه تاریخی را به مثابه یک معلول مورد بررسی قرار می‌دهد و تلاش می‌کند که علل و ریشه‌های آن رخداد را برجسته نماید. او برای یافتن علل این حادثه شگفت، از سال‌ها قبل و از تحولاتی که قدم به قدم مسیر فاجعه را پیمودند سراغ می‌گیرد. رویکرد معطوف به علت‌شناسی و تلاش برای درک چرایی حادثه و پرسش از زمینه‌ها و بسترهای رخداد عظیم عاشورا از برخی پیش‌فرض‌های دکتر شهیدی در نگارش کتاب پرده برمی‌دارد که مؤلف، خود نیز به آن اشاراتی داشته است: «حادثه جزئی از تاریخ است، تاریخی که رویدادهای آن یکی معلول دیگری است.» (ص ۷) «حادثه‌ها مانند حلقه‌های زنجیر یکی به دیگری بسته است و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد.» (ص ۲۰) «پدید آمدن هر حادثه، حادثه دیگری را به دنبال دارد.» (ص ۳۸) «برای دریافت حقیقت تاریخی ـ هرچند بر اساس مظنه و احتمال هم باشد ـ خواندن متن تاریخ آن سال‌ها به تنهایی کافی نیست، بلکه باید تاریخ را با دیگر شرایط از جمله وضع جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی سنجید.» (ص ۴) در این اثر، استاد شهیدی بر شیوه کار تاریخ‌نگاران گذشته این اشکال را وارد می‌بیند که آن‌ها غالبا به روایت‌گری و نقل حوادث اکتفا کرده‌اند و از تحلیل تاریخ و تبیین درس‌ها و عبرت‌های آن غفلت ورزیده‌اند و به همین خاطر جامعه‌ها را از گران‌بهاترین قسمت سرمایه گذشته خویش محروم ساخته‌اند. «حقیقت این است که تاریخ‌نویسان قدیم نمی‌خواسته‌اند یا نمی‌توانسته‌اند هر حادثه‌ای را ـ هر چند اهمیت بسیار داشته باشد ـ از جهت اسباب و علت‌های اجتماعی، اقتصادی و مردم‌شناسی تحلیل کنند. اگر تاریخ‌نویسان گذشته وظیفه خود را انجام داده بودند، اگر فقط به نقل روایت اکتفا نمی‌کردند، مسلما امروز تاریخ صورت دیگری داشت...» (ص ۱۹) کتاب پس از پنجاه سال، سی فصل دارد. سیزده فصل نخست آن برای ورود به جزئیات حوادث سال‌های ۶۰ و ۶۱ ه.ق و بیان وقایع نهضت سیدالشهدا (ع)، حکم مقدمه‌ای را دارد که هر چند مقدمه است، اما جان کلام و کلید تحلیل حادثه را در خود جای داده است. سیزده فصل نخست، عهده‌دار بیان حقایق پشت پرده حادثه عاشورا است، یعنی روشن ساختن تحولاتی که یکی پس از دیگری بر جامعه ساخته و پرداخته رسول خدا وارد آمد و آن را آن‌گونه دگرگون ساخت که پس از پنجاه سال، یزید بر جایگاه پیامبر (ص) تکیه زد و بر قتل حسین (ع) فرزند همان پیامبر فرمان راند. نویسنده در این اثر سؤالاتی را طرح می‌سازد که ذهن هر انسان کنجکاوی را درگیر خود می‌کند که از جمله: «چه شد اجتماع مسلمان آن روز در مقابل این حادثه تا آن حد خونسردی و بی‌اعتنایی نشان داد؟ حسین و یاران او چه جرمی مرتکب شده بودند که فقه مسلمانی کیفر آن را قتل می‌دانست؟» (ص ۱۵) «در کوفه هنوز عده‌ای از صحابه پیغمبر می‌زیستند... این‌ها می‌توانستند با همکاری گروه بزرگی از تابعین و سران شهر، حاکم کوفه را مجبور کنند تا راه دیگری جز آن‌چه در پیش گرفت، اختیار کند ولی چنین نکردند، چرا؟» (ص ۱۶) «در سال شصت و یکم، عده‌ای از یاران پیغمبر در شام به سر می‌بردند و بعضی از آن‌ها در نزد یزید مقامی والا داشتند. چرا در این حوزه مسلمانی هیچ‌گونه اقدامی برای مخالفت با این فاجعه به عمل نیامد؟» (ص ۱۶) اساسا طرح جدی این سؤال که «چه شد که حسین، فرزند رسول خدا و بزرگمرد جهان اسلام، به دست مسلمانان کشته شد؟» خود سؤالی تازه و بدیع بود؛ اما نگاه مرسوم و معمولی به حادثه عاشورا که صرفا از بعد عاطفی به جریان کربلا می‌نگریست برای یافتن پاسخ این سؤال ناتوان بود؛ به همین خاطر دکتر شهیدی از نگاه تاریخی مدد جست و البته به روایت تاریخ اکتفا نکرد و در سال ۶۰ و ۶۱ ه.ق متوقف نماند؛ بلکه به ریشه‌یابی علل و چرایی وقوع حادثه از دوران قبل و به خصوص از دوران بعد از رحلت رسول خدا (ص) پرداخت