«خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیش‌تر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیش‌تر عرض حاجت می‌کنم آنجا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده‌برابر بیش‌تر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیش‌تر ... عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیش‌تر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیش‌تر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیش‌تر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کم‌تر، بیش‌تر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیش‌تر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیش‌تر بر تمام اهل‌بیت خویش حسّاسی ولی جان زهراء چون شنیدم که به مادر بیش‌تر... بیش‌ترهایی که گفتم از تو خیلی کم‌ترند...» شعر از شاعر هیأتی بعدازنماز صبح، حدود طلوع آفتاب بود که از حرم برگشتیم، هیچ خبری از برف نبود... حدود ظهر تمام شهر سفیدپوش بود... تا الآن هم که ساعاتی از مغرب گذشته، هم‌چنان ادامه دارد... ما که جایی بهتر از این‌جا نداریم، اما شنبه کلی کار در قم داریم، مدرسه روح‌الله از همه مهم‌تر! دعاکنید برای برگشت مشکلی پیش نیاد... نایب‌الزیاره و دعاگوی همه محبان حضرت رضا(ع)... ✍️ @qoqnoos2