🌸🌿اسرار در نگاه مولانا مصطفی دلشاد تهرانی قسمت سوم شرمندگی بنده در برابر حضرت حق چنان است که از شدّت شرمندگی توان ایستادن را از دست می دهد ، پس در پیشگاه الهی به رکوع می رود و تسبیح می کند و می گوید : سبحان ربّی العظیم و بحمده . در قیام ، این گفت ها دارد رجوع وز خجالت شد دو تا او در رکوع قوّتِ استادن از خجلت نماند در رکوع از شرم ، تسبیحی بخوان در این هنگام ، از پیشگاه الهی فرمان می رسد که سر از رکوع بلند کن و جواب حضرت حق را بده . آن بندۀ شرمسار ، با ذکر سمع الله لمن حمده سر از رکوع بر می دارد ، امّا بار شرمندگی چنان است که تاب نمی آورد و بار دیگر آن نا آزمودۀ خام اندیش فرو می افتد و به سجده می رود و می گوید : سبحان ربّی الأعلی و بحمده . باز فرمان می رسد : بردار سر از رکوع و ، پاسخ حق بر شمر سر بر آرد از رکوع آن شرمسار باز اندر رو فتد آن خام کار دوباره از پیشگاه الهی فرمان می رسد که سر از سجده بردار و از اعمال و کرده های خود سخن بگو . آن بنده یک بار دیگر با شرمساری سر از سجده بر می دارد ، ولی از شدّت بار شرمندگی ، مجدّد مانند مار به رو می افتد و در سجده قرار می گیرد . باز فرمان آیدش : بردار سر از سجود و ، وا ده از کرده خبر سر برآرد او دگر ره شرمسار اندر افتد باز در رو همچو مار حضرت حق در این هنگام ، بار دیگر به آن بنده گوید : سرت را از سجده بردار و اعمال و کرده های خود را بیان کن و توضیح بده که از ریز به ریز آن ها پرسش خواهم کرد . باز گوید : سر بر آر و باز گو که بخواهم جُست از تو مو به مو ادامه دارد.. ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔 @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛