🚩🚩 در سرزمین (ع) ✴️قسمت ششم 7⃣1⃣- 🍁 ارتباط بی وقفه عاشقانه با ✅هدف اصلی امام در نهضت کربلا اصلاح اندیشه دینی مردم و خالص کردن نگرش معنوی آنها بود و خود ایشان الگوی تمام عیار معنویت و سیر و سلوک عرفانی بودند . اما در این سلوک عارفانه و مشی طریقت عاشقانه ، هرگز از انجام عبادات شریعت غافل نشدند ، بگونه ای که در تمام لحظات حرکت ایشان ، دعا و نیایش و نماز اول وقت حتی در بارش مرگ و شهادت روز عاشورا ، موج می زند . 👈• از نمونه های بارز آن ، نماز اول وقت در هنگام برخورد با حر است .« 25» 🌴🥀• و دیگر آنکه ، وقتی امام روز تاسوعا متوجه قصد حمله ابن سعد می شوند ، شب را از آنها مهلت می گیرند ، تا آخرین لحظات را به فرصتی برای نجوای عاشقانه با معشوق بدل نمایند : 👈" (برادرم عباس ) پیش ابن سعد برو و اگر می توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و ما امشب را با خدای خود راز و نیاز کنیم . خدا می داند که من نماز کردن و قرآن خواندن و دعای بسیار و استغفار را همیشه دوست داشته ام . " «26» 🥀و پس از آنکه مهلت یافت ، او و یاران تا صبح به نیایش و نجوا با معشوقی که فردا با او هم حجله خواهند شد پرداختند .« 27» 🥀🌼• و از آن زیباتر ، نماز ظهر عاشوراست که در آن شرایطی که مرگ سایه اش را بر همه کسان امام پهن کرده بود ، ولیکن امام با شنیدن ندای اذان ، بسوی خدایش نماز خوف می گذارد و در کنار رقص و عشق بازی میان خون و شمشیر ، آخرین زمزمه های عابدانه خود را نیز بجای می آورد : 🌴" و امام به ابوثمامه که ظهر را یادآور شده بود فرمودند: نماز را بیاد آوردی ، خدایت جزو نمازگزاران و ذکرگویانت بدارد ، بله الان وقت نماز است . " «28» " و آنگاه نماز خوف خواندند و .... " «29» 8⃣1⃣- 🍁 دعوت خواهر به حفظ آرامش و پایین نیاوردن ارزش خود 🌴امام سجاد نقل می کنند که : 💔😭😭پس از آنکه پدرم شب عاشورا همه سخنان لازم را با یاران و خانواده بعمل آورد ، در گوشه ای به نجوا با خدای خود نشست و شعری خواند که من و عمه ام زینب ، از آن بوی بلا استشمام کردیم . من جلوی اشکم را گرفتم ولی عمه ام بخاطر رقت زنانه اش نتوانست خود را کنترل کند و سراسیمه با سر برهنه پیش او رفت و با بیتابی ناله زد که : ای کاش پیش از این مرده بودم ، برادرم به انتظار کشته شدنی ؟ 💔پدرم در حالیکه چشمانش پر از اشک بود گفت :" اگر مرغ قطا را رها کنند خواهد خوابید . " 😭و اینجا بود که عمه ام به سر و صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بیهوش بر زمین افتاد . 🍁🍂پدرم آبی به رویش پاشید و پس از دلداری او گفت : " خواهرکم قسمت می دهم و قسم مرا رعایت کن که بر من گریبان ندری و چهره نخراشی و وای نگویی و مرگ نخواهی . " و سپس او را به خیمه پیش من آورد و رفت . «30» زيرنويسها : 👎👎 25- الطبری ج 5 ص 401 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982 ) 26- قَالَ: ارجع إِلَيْهِم، فإن استطعت أن تؤخرهم إِلَى غدوة وتدفعهم عند العشية لعلنا نصلي لربنا الليلة وندعوه ونستغفره، فهو يعلم أني قَدْ كنت أحب الصَّلاة لَهُ وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار! الطبری ج 5 ص 417 (ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 2982) 27- فلما أمسى حُسَيْن وأَصْحَابه قاموا الليل كله يصلون ويستغفرون، ويدعون ويتضرعون - الطبری ج 5 ص 421 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3018) 28- قالَ: ذكرت الصَّلاة،جعلك اللَّه من المصلين الذاكرين! نعم،هَذَا أول وقتها -الطبری ج 5 ص439 (ج7 ترجمه الکترونیکی ص 3042) 29- فصلى الحسين بأصحابه صلاة الخوف – الارشاد ج2 ص 105 30- عن على ابن الْحُسَيْن بن علي قَالَ: إني جالس فِي تِلَكَ العشية ... و عمتي زينب عندي تمرضني، ... و أبي يقول : يَا دهر أف لك من خليل ... وكل حي سالك السبيل ... فعرفت مَا أراد، ... فرددت دمعي ..فأما عمتي ..، وَ هِيَ امرأة، و في النساء الرقة و الجزع، فلم تملك نفسها أن و ثبت تجر ثوبها، و انها لحاسره حتى انتهت اليه، فقالت: وا ثكلاه! . ...: فنظر إِلَيْهَا الْحُسَيْن ع فَقَالَ : يَا أخية، لا يذهبن حلمك الشَّيْطَان، قالت: .. استقتلت نفسي فداك ، فرد غصته، و ترقرقت عيناه، وَ قَالَ: لو ترك القطا ليلا لنام، قالت: يا ويلتى...و لطمت وجهها ، و أهوت إِلَى جيبها و شقته، و خرت مغشيا عَلَيْهَا ، فقام إِلَيْهَا الْحُسَيْن فصب عَلَى وجهها الماء، [وَقَالَ لها: يَا أخية، ... قَالَ: فعزاها بهذا و نحوه، وَ قَالَ لها: يَا أخية، إني أقسم عَلَيْك فأبري قسمي، لا تشقي علي جيبا، وَلا تخمشي علي وجها، وَ لا تدعي علي بالويل والثبور إذا أنا هلكت،] قَالَ: ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أجلسها عندي، وخرج إِلَى أَصْحَابه . - الطبری ج 5 ص 420 ( ترجمه الکترونیکی ج 7 ص 3017) 📝🖊تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 💫کانالِ قرآن‌پویان  تدبر در  قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan  ┗━━🌹💠🌹━━┛