و از هر جزء قرآن کریم روز هفدهم: قسمت‌ اول جزء ۱۷ قران شامل سوره های انبیا و حج میباشد. ✅سنت جارى الهى درباره بر در جهان بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (۱۸/انبیاء) (اين چنين نيست،) بلكه ما حقّ را بر باطل می‌كوبيم تا مغز آن را در هم بشكند، پس بی‌درنگ، باطل محو و نابود می‌شود. و وای بر شما از آنچه (خداوند را به آن) توصيف می‌كنيد (و نسبت لهو و لعب و بيهوده كاری می‌دهيد). "آرى سنت خداى تعالى بر اين جريان يافته كه : باطل را آنقدر مهلت دهد تا روزى باحق روبرو گردد، و با آن در بيفتد، تا به خيال خود آن را از بين برده ، خودش جاى آن را بگيرد، ولى خدا به دست حق خود، او را از بين ببرد و نابودش كند. پس اعتقاد حق هيچ وقت در زمين ريشه كن نمى شود، هر چند كه در بعضى ادوار حاملين آن در اقليت قرار گيرند و يا ضعيف شوند و همچنين كمال حق هرگز از اصل نابود نمى شود هر چند كه گاهى اضداد آن زياد گردند، و نصرت الهى هرگز از رسولان خدا جدا نمى شود هر چند كه گاهى به اصطلاح ، كاردشان به استخوان برسد آنچنان كه مأيوس ‍ شوند و خيال كنند كه به كلى تكذيب شدند. و اينكه فرمود: «نقذف » به خاطر اينكه استمرار را مى رساند دلالت دارد بر اينكه حق را به چنگ باطل انداختن سنت جارى و هميشگى خدا است و در اينكه فرمود: فيدمغه دلالت دارد بر اينكه هميشه غلبه با حق است و در اينكه فرمود: فاذا هو زاهق دلالت بر اين معنا است كه اين درگيرى حق با باطل ناگهانى صورت مى گيرد و وقتى كه ديگر كسى اميد نمى برد كه حق غالب شود و باطل فرار كند، و چون آيه شريفه مطلق است نمى توان گفت مقصود حق و باطل در عقايد يا در سيره و سنت و يا در خلقت است بلكه همه را شامل مى شود .سنت هميشگى ما اين بوده كه باطل را با حق بزنيم و آنچنان بزنيم كه او را هلاك كند و ناگهان مردم ببينند كه دارد از بين مى رود چه اينكه آن باطل حجتى باشد يا عقيده اى كه حجت و عقيده حق آنها را نابود مى كند، و چه اينكه عمل و سنتى باطل باشد كه عمل و سنت حق آنها را از بين مى برد ." تفسیر المیزان ✅ توام با حال یونسی نسخه ای نجات بخش وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى‏ فىِ الظُّلُمَتِ أَن 👌👌 لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىّ‏ِ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ{۸۷} فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمّ‏ِ وَ كَذَالِكَ نُجِى الْمُؤْمِنِینَ{۸۸- انبیاء ع} و یاد كن صاحب ماهى (حضرت یونس) را ‏ زمانى كه خشمناك از میان قومش‏ رفت و گمان كرد كه ما زندگى را بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ پس در تاریكى‏هاى شب، زیر آب و در دل ماهى‏، ندا داد كه: معبودى جز تو نیست تو از هر عیب و نقصى منزّهى، همانا من از ستمكارانم.پس ندایش را اجابت كردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این‏گونه مؤمنان را نجات مى ‏دهیم. 🔸مراد از ذو النون (صاحب ماهى)، یونس پیغمبر علیه السلام است كه از طرف پروردگار بر اهل نینوا مبعوث شد و ایشان را دعوت كرد ولى ایمان نیاوردند. پس از مدتی که از ایمانشان نا امید شد نفرینشان كرد و از خدا خواست تا عذابشان كند. یونس در حالی که از قومش غضبناک بود از میانشان بیرون شد و آنها را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون اینكه از ناحیه خدا دستورى داشته باشد. اما همین كه نشانه‏ هاى عذاب نمودار شد قوم او توبه كردند و ایمان آوردند. پس خدا عذاب را از ایشان برداشت و خداوند صحنه‏ اى به وجود آورد كه در نتیجه یونس به شكم یك ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد تا آنكه خدا آن بلیه را از او برداشته دو باره به سوى قومش فرستاد. 🔷"وجود مبارك يونس يك جمله بيشتر نگفت اين يك جمله او را از خطرهاي متراكم نجات داد .حالا معلوم مي‌شود كه اين جمله را يعني ذكر يونسي (عليه السلام) را كسي بايد بگويد كه خود را در ظلمت ببيند و بيچاره باشد آن حالت اگر باشد همين يك بار كافي است حالا گاهي سؤال مي‌كنند كه ما چند بار بگوييم صد بار بگوييم, دويست بار بگوييم, در چه حالت بگوييم البته آدم صد بار بگويد صد بار ثواب مي‌برد در حال سجده بگويد بيشتر ثواب مي‌برد اما حالِ يونسي بايد داشت نه ذكر يونسي آن در آن حال وجود مبارك يونس واقعاً موحّد محض بود ديگر يعني وقتي كه هيچ راهي براي نجات انسان نباشد اگر كسي خود را در ظلمت بيابد و بداند كه هيچ حجابي نيست و هيچ اثري از هيچ مؤثّري نيست و هيچ كسي نمي‌تواند كاري انجام بدهد آن وقت دعايمان مستجاب است 👈اولاً انسان بايد حُسن ظن داشته باشد يك, ثانياً احساس كند كه هيچ راهي براي علاج او نيست" ایت اله جوادی آملی براي مطالعه ساير نكات جزء به لينك زير مراجعه نماييد https://b2n.ir/joze17 ༻🍃‌🌸🍃༺ 🆔@quranpuyan