✨پرده ی سبز و مخملی را کنار میزنم و پا روی اولین پله میگذارم. پله ها عریض اند و کم ارتفاع. سعی میکنم این سه پله را به آرامی طی کنم زیر لب میگویم و از این ذکر کمک می خواهم آهسته به جلو میروم، دیگر به آستانه ی درب رسیده ام به چهارچوب تکیه میدهم. هنوز اجازه ی ورود ندارم اما دلم لرزیده. انگار ذکر مداومی که داشتم کم کم دارد راه را باز می کند.به قول استاد، گفتن همین ذکر چاه می زند و چشمه میجوشاند پاهایم خم میشوند و همان جا کنار در مینشینم اشک های جاری شده این جرئت را به من میدهند که سرم را بالا بیاورم، را گرفته ام.نگاهم فقط به نقطه های نور روبروست به شبکه های که چند متر جلو تر از سرازیری باب الراس الشریف میتوان دید در آستانه ی نشسته ام و فقط ذکر حسین دارم از چهارچوب کمک میگیرم و آهسته بلند میشوم، دست روی سینه میگذارم و سلام میدهم و به داخل قدم میگذارم دستانم را در شبکه های قفل میکنم.درد و دلی با امام میکنم.فقط من هستم و امام.هیچ خبری از جمعیت و فشار نیست ✨ حالا سبک تر شده ام و عزم برگشتن دارم با پلک زدنی پرده ی اشک کنار میرود و روبرو را واضح تر میبینم.کم کم از عالم ذهنی ام خارج میشوم. گویی اینجا که ایستاده ام حرم امام حسین نیست، بلندای خانه است و من فقط به قصد زیارت روی بام آمده ام رو به قبله نگاهی به چپ،نگاهی به راست و نگاهی به آسمان می اندازم و دست بر سینه گذاشته میدهم 🌱السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ *🌱 ✨چه شیرین است زندگی با این زیارت از راه دور که سرمشق اش را از امام صادق علیه السلام داریم 📙کامل الزیارات باب 71، صفحه 287، حدیث 2 @rabteasheghi