بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید...... (پارت ۹۷) 🌷🌷🌷 _ کم چرت بگو مهران ... !! محمد ...؟! یه چیزی بگو با عقل جور در بیاد .. محمد اصلا ... امکان نداره ‌.‌.. !! تو هم زود شایعه میکنی هاا هنوز که هیچی نشده ‌‌‌ .. و خبری نیست .. .. ساز و دهلم راه انداختی ... ؟! + عه خب به من چه اصلا خودت بیا برو ببین حالشو .‌‌‌. ?! بعد نگاهشو دوخت به یه طرف و گفت : نشنیدی میگن ... اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده .... بدان .... _ خب تو ام ... !! خالا بیا این چهار پایه رو بگیر بیام پایین برم ببینم چی شده ..‌ !!؟ داداش دارم سخنان گهر بارمو بهت می گم ... لااقل بزار تمومش کنم عقده ای نشم برم معتاد بشم مهران میگم بیا این چار پایه رو بگیر بیام پایین چقدر حرف میزنی تو .. نخوام این سخنان گهر بار بشنوم باید کیو ببینم اقا ... ؟ خود منو اصلا بیا پایین داداش بیا ببین امیر فقط می خواستی یه پرچم وصل کنی هااا کشتی منو که ... !!! هیچ کارم بلد نیستی فقط حرف میزنی _ مهران ... ؟😳 واقعا که بیا ... اینو بگیر ..‌ + بیا گرفتم بفرما پایین شما ... _ از اول دیگه ... این همه غر زدن داشت اخه ... !! سرمو بردی .. .موندم فک خودت درد نگرفت .. اها دستتم درد نکنه .... + چه عجب ..!! _ از چی .. ؟؟ + یه تشکر کردی برادر من ... ! _ مهران ... مهران ... من اخرسر از دست تو میرم تیمارستان ... من رفتم اصلا ... ؟! + به سلامت اصلا چرا از اول اومده بودی شما .... ؟ _ وای مهران خدای من واای ... من رفتم ...‌ از حسینیه اومدم بیرون دنبال محمد می گشتم .. دیدم یه گوشه روی جدول خیابون کنار درخت نشسته شدیدا هم تو فکره ... خیلی در هم بود ... وا یعنی چی شده .. رفتم کنارش اصلا متوجه نشد دستی به شونش زدم که به خودش اومد ... عه امیر کی اومدی ..؟! _ همین الان. ... کجا سیر می کنی تو .. نیستی هاا چی شده ..؟!؟ محمد متعحب برگشت سمت من . گفت ..: مگه اتفاقی افتاده ... ؟؟! من از تو میپرسم سوال خودمو به خودم پس میدی .. اتفاق که نه اما تو گرفته ای تغییر کردی .. !! چی شده محمد بگو کمکت کنم .؟! نه چیزی نیست اخه _ محمد .. ؟؟! با هم تعارف نداریم که ... بگو چی فکرت و مشغول کرده ... ؟ ؛ امیر دلم گیره ...!! دستمم بسته است ...!! نمیدونم چکار کنم ؟؟؟😔😔 قلبم اتیش گرفته ...دارم میسوزم ...‌ _ محمد ...؟؟ .... #ادامه_دارد... 💫💫💫💫💫💫 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄