🔹♦️حکایت و سرگذشت♦️🔹 🔸لعنت بر شاه🔸 🌱از علّامه شعرانی نقل شده که در زمان فتحعلی شاه قاجار، نور علی شاه، به تهران آمده بود. 🍃 انبوه مردم نزد او گرد آمدند و خیلی سر و صدا برخاست و گاهی در اثنای سخنهایش به اوضاع کشور نیز اشاراتی داشت. 🌱واقعه را به شاه خبر دادند و گفتند که اگر ایشان اشاره‌ای به این جمعیت بکند، چه بسا خطری پیش بیاید. 🍃شاه دستور داد نور علی شاه را نزد او آوردند و بدو گفت: شنیده‌ام شما مردم را بر من می‌شورانی؟ گفت: چنین نیست. گفت: اگر راست می‌گویی، خودت را لعنت کن اگر آن کار را انجام دهی. 🌱نور علی شاه در جواب شاه گفت: من اسمم نور علی شاه است. نور را که نمی‌توان لعنت کرد؛ زیرا که «اَللَّهُ نُورُ السَّمَواتِ وَ الْاَرْضِ»، علی را هم که نمی‌شود لعنت کرد؛ زیرا که «حجة الله» و سید اوصیاست [می ماند کلمه شاه] ، بر شاه لعنت، اگر من چنین کاری کنم. ) 📚منبع: هزار و یك كلمه، حسن زاده آملی، ج 2، ص 459. @raheraoshan