🌷روضه میرداماد شب چهارم محرم🌷 آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم ما یادمان که نیست ولی راستی حسین با درد غربت تو کجا آشنا شدیم ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم عزت سرای ماست عزا خانه ی شما با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شویم مرحوم شوشتری تو خصاص(الحسینیه) می فرماید: اگر کسی ماه رمضان، شب های قدر نتونست از باب توبه وارد بشه، محرم از باب الحسین وارد بشه، آخه فرمود: کل الخلق فی باب الحسین.... امیرالمومنین فرمود: برا استغفار حتما باید این سه شرط حاصل بشه، تا استغفارت مورد قبول قرار بگیره، اول باید تسلیم امر خدا بشی، دوم باید پشمیان بشی به معنای واقعی، سوم اینکه که در جبران اینها بخوای کاری انجام بدی، جناب حر هر سه مورد داشت، دیدن داره میاد سپرش برگردونده، بعضی ها میگن چکمه هاش درآورده، این یعنی حسین من تسلیمتم، اومد جلو گفت: حسین جان اجازه بده برم جبران کنم، من دل بچه هات لرزوندم، من راه تو رو سد کردم، ابا عبدالله کسی بدون جواب نمیزاره، ببین چی بهش گفته: پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم تو روایت دیدم که وقتی حر اومد جلو ابی عبداللع از سوال کرد: حر تو با مایی یا علیه مایی؟ وقتی حر گفت: من بر علیه شمام، دیدن حضرت سرش انداخت پایین سه مرتبه گفت:لا حول ولا قوة.... چرا آقا جان؟ حضرت بعداً فرمود: آخه من اسم این حر تو شهدا خودم دیدم پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم بر تو بشارت از بهشت آورده بودیم در کوثر رحمت شناور گشتی ای حر زهرا دعایت کرد تا برگشتی ای حر ما بر گنه کاران در رحمت گشودیم روزی که تو با ما نبودی، ما با تو بودیم با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم ابی عبدالله یه شب مهلت گرفت نگاه ظاهریش مال عبادت و مناجات، اما حضرت میخواست به دشمن وقت بده فکر کنن دارن با کی میجنگن؛ وقتی به عمر سعد گفت: میدونی میخوای چکار کنی، عمر گفت: میکشنم، حضرت فرمود: امانت میدم، گفت زن و بچم، حضرت گفت: با من، حالا من یه پله جلوترش بگم وقتی اون نامر روسینه ی اباعبدالله نشست، تو او لحظه هم حسین میخواد هدایت کنه حضرت فرمود: کی هستی؟ خودش معرفی کرد، گفت: منو می شناسی میخوای منو بکشی، نانجیب گفت: تو حسین بن علی هستی تو پسر فاطمه ای، حضرت پرسید: چرا میخوای منو بکشی؟ نانجیب گفت: میخوام جایزه بگیرم، حضرت بهش گفت: شفاءت قیامتم بهت میدم، نامرد گفت: جایزه امیر خیر من شفاعة... با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم امروز دیگر ما تو هستیم و تو مایی تنها نه در مایی در آغوش خدایی وصف تو را باید کنار پیکرت گفت آری تو حری همچنان که مادرت گفت وقتی افتاد رو زمین شاید تو دل حر غوغا بود، هی به خودش میگفت: نکنه آقام نیاد میگن حضرت اومد حر رو به آرزوش رسوند روایت میگه حضرت رسید سر حر رو روی دامنش گذاشت، زخم عمیقی به سر حر اصابت کرده، میگن حضرت دستمال سفیدی داشت زخم سر حر رو بست،   یا صاحب الزمان همیشه معمولاً بخوان خون پیشانی پاک کنن با دستمال پاک میکنن اما من نمی دونم چه سری بود روز عاشورا وقتی پیشونیش سنگ خورد پیراهن عربیش بالا زد سینه ی حسین پیدا شد نانجیب تیر سه شعبه به قلب حسین زد..... هر چی ناله داری هر چی نفس داری حسین میرداماد @raheroshan