📌
تخمیس غزلی از خواجه حافظ توسط علّامه طباطبائی در رثای سالار شهیدان حضرت أباعبداللّٰه الحسین (علیه السلام)
🎙 استاد شیخ محمدکریم پارسا
من حسينم که بـلا میرسد از هر سُويَم
بـا جـوانــانِ خـودم راهِ فـنـا مـیپــويـَم
دستِ همّت ز سرابِ دو جهان میشويَم
«شـورِ یعقوبکُنان یـوسـفِ خود میجـويَم
که کمان شد ز غمش قامتِ چون شمشادم»
گفت هرچند عطش کَنده بُن و بنيادم
زيرِ شـمـشـيـرم و در دامِ بلا افـتــادم
هدفِ تيرم و چون فاخته پَـر بگشادم
«فـاش میگويم و از گفتهٔ خود دلشادم
بـنـدهٔ عـشـقـم و از هر دو جهـان آزادم»
من به مـيـدانِ بلا روزِ ازل بودم طـاق
کُشـتهٔ يارم و با هستیِ او بسته وثاق
منِ دلرفته کجا را و کجا دشتِ عراق
«طائرِ گلشنِ قدسم چه دهم شرحِ فراق
که در اين دامگهِ حـادثـه چون افتـادم»
تا در اين بزم بـتـابید مهِ طلـعتِ يار
من کنم خونِ دل و يار کند تير، نثار
پرده بدريده و سرگرم به ديدارِ نگار
«نيست در لوحِ دلم جز الفِ قامتِ يار
چـه کنم حرفِ دگر يـاد نداد استـادم»
تشنهٔ وصـلِ وِیَم، آتـشِ دل کـارم ساخـت
شربتِ مرگ همیخواهم و جانم بگداخت
از چه از کوی توام دستِ قضا دور انداخت
«کوکبِ طـالعِ من هيـچ منجِّـم نشنـاخت
يا رب از مادرِ گيـتی به چـه طـالع زادم»
لـوحـهٔ سـيـنـهٔ مـن گـر شکـنـد سُمِّ ستـور
ور سَرَم تُحفه رَوَد شهر به شهر از رهِ دور
باک نبوَد که مرا نيست بهجز شوقِ حضور
«سايهٔ طوبی و غلمان و قصور و قَدِ حور
بــه هـوای سـرِ کـوی تـو بـرفـت از يــادم»
📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۴۵-۴۴
#امام_حسین
#علامه_طباطبائی #خواجه_حافظ #شیخ_محمدکریم_پارسا
🔹
@rahesavab