#خاطره
#ارسالی
#مهدوی💚
شام غریبان اامام زمان عج را دعوت کردم
قول داده بودم همین ساعت روضه شروع میشه
نزدیک های ساعت یک خوابم گرفت بدجور☹️ نمی تونستم چشام را باز کنم
تنها چیزی که منو بیدار گذاشته بود این بود...
من به بابام قول دادم بیدار بمونم
نمیشه امام زمانم رد کنم....
زشته😓
با این حرف ها خودم نیم ساعت بیدار ماندم زیارت عاشورا که خواندم
همان متکایی را که برای اقا گذاشته بودم...☺️ نشستم کنارش
او به قولش عمل کرد آمد من حسش کردم بدنم مور مور میشد هر چقد که نزدیک متکا که میشدم 😢💔
سرم رو گذاشتم متکا و شروع کردم صحبت کردن با آقا انگار که توی بغلش بودم.....🙃
بهش گفتم آقا رخت خوابت رو پهن کنم امشب اینجا بمونید نماز صبح باهم بخوانیم همین جوری که داشتم می گفتم روی متکا خوابم برد انگار که تو بغلش خوابیدم چقد سبک شدم.....😍😇
حس آرامش می توانستم لبخند و مهربانی اش را حس کنم
اللهم عجل لولیک الفرج.....💚✨
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾
@khodaaa112✾]