‌ مطلق‌سازی از بشر، غذایی است که مردم هرچند آن را به زور و حیله‌های لطیف و شیرین بخورند، در نهایت، محال است آن را استفراغ نکنند. اين یک قضيۀ ادعایی محض نیست، بلکه دلایل اثبات‌کنندۀ این قضیۀ کلیه، سرگذشت بسیار طولانی تاریخ ما انسان‌هاست. آیا فراعنۀ مصر، خود را در مراتب معبودهایی برای مردم جوامع خویش درنیاورده بودند؟ آیا امپراتوران رم و خودکامگان قدرت‌پرست و مستبد سرزمین‌های آسیا، به عنوان معبودهایی در سرزمین‌های خود، مردم را برده‌های بی‌اختیار خود نکرده بودند؟ آیا امثال سزار بورژیا، معاویه، یزید و هم‌مکتبان آنان با پرچم ماکیاولیسم - که بدون ارزیابی وسایل قربانی‌شده و هدف، همه چیز را به عنوان وسیله، قربانی هدفی می کند که خود تشخیص داده است - معبودهای جوامع خویش نشده بودند؟ با این حال، مردم نه تنها پس از گذشت روزگار سلطه و سيطره‌های نابکارانۀ آنان، با کمال بی‌اعتنایی آنان را استفراغ کردند، بلکه حتی مردم همزمانشان هم به خوبی می‌دانستند که این مجسمه‌های رعب‌انگیز که همۀ مردم و همۀ قوانین را بازیچۀ خودکامگی‌های خود قرار داده‌اند، چند روز دیگر جای خود را به هویت‌های حقیقی آنان خواهند داد. یعنی مردم هویت‌های حقیقی آن نابکاران را خواهند شناخت. پیمان‌شکنی‌های آل‌امیه، چیزی است که هیچ احدی تردیدی در آن ندارد. به اتفاق همۀ تواریخ، معاویه همۀ پیمان‌هایی را که با امام حسن مجتبی(ع) بسته بود، نقض کرده است؟ در جایی که این انسان که باید گفت روش او ماکیاولی‌تر از دیگر خودکامگان تاریخ بوده و به خود اجازه داده است که معاهده با امام حسن مجتبی(ع) را نقض کند و آن را زیر پا بگذارد، قطعاً هیچ معاهده و پیمانی برای او ارزش نداشته است؛ در صورتی که موضوع سراسر تاریخ، موضوع قانون و سنت انسانیت بوده است. حتی کسانی که متکی به دین و اعتقادی نبودند، احترام و عمل به معاهده را مراعات می‌کردند؛ چنان که در فرمان امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر آمده است. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۷، ص ۶۶. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom