eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
616 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @jebhefarhangi @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ پرستش حقیقی آن نیست که فقط وسیله‌ای برای نجات دادن انسان از یکنواخت بودن زندگی باشد. پرستش حقیقی آن نیست که به وسیلۀ آن، انسان موقعیتی مطلوب برای خود در جامعه به دست بیاورد. پرستش حقیقی آن نیست که انسان به وسیلۀ آن، خود را در برابر سختی‌ها و خشونت‌های زندگی تخدیر کند و خود را از احساس تلخی ناگواری‌ها و مشقت‌ها نجات دهد. پرستش حقیقی آن نیست که آدمی آن را روپوشی برای جهل‌ها و بی‌خبری‌های خود قرار دهد. پرستش حقیقی آن نیست که با نیت منفعت‌طلبی و به دست آوردن رفاه، برای خودِ طبیعی انجام دهد. اینکه پرستش در موارد مذکور، پرستش حقیقی نیست، از نظر موضوع معبود تفاوتی ندارد که خدا باشد یا بت و یا دیگر موضوعات. پرستش حقیقی عبارت است از: قرار گرفتن در مسیر کمال با کمیت و کیفیتی که برای انسان امکان‌پذیر است. این پرستش که ابتهاج و شکوفایی حقیقی روح است و بدون وصول به آن مقام، هرگونه ادعای تکامل و ابتهاج و سرور واقعی و شکوفایی روح، قطعاً خلاف واقع است، با هرگونه معامله‌ای مخالف است، اگرچه قیمت درخواست‌شده، خود وصول به كمال باشد، و این همان اصلی است که عرفا و انسان‌شناسان دربارۀ «گردیدن» تکاملی می‌گویند: «کسی که عرفان را فقط برای عارف شدن دریابد و بپذیرد، او در مسیر عرفان حقیقی قرار نگرفته است». جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۴۷. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
چو بمردی تو ز اوصاف بشر بحر اسرارت نهد بر فرق سر ✍️ اشخاصی که در پدیده های حیوانی زندگانی زندانی شده اند، آنچنان دارای روح سنگینی هستند، که کوچکترین گامی فراتر از همان پدیده های حیوانی را هم درک نمی کنند. خدا نخواهد که شخصیت انسانی در گل تیره خودپرستی فرو رود؛ زیرا هیچ نیرویی نمیتواند سر او را بلند کند. 📖 استاد ، تفسیر مثنوی ج ٢ ص ٣۴٩ 🌱🌱🌱 🔅 صفحه قرآنی رسانه رشد @rahighemakhtoom
‌ نتایج بسیار مهم علم و اعتقاد به عمومیت علم خداوندی: 🔸تنفر از معصیت؛ زیرا کسی که معتقد است خدا می‌بیند و می‌داند، تا بتواند، مرتکب معصیت نمی‌شود و اگر از روی ناتوانی در اختیار، مرتکب معصیت شد، احساس ناراحتی و رنج می‌کند و در موقع ارتکاب گناه، شادی فوق لذت طبیعی آن معصیت که به زودی به اندوه یا گرفتگی روحی مبدل خواهد شد، برای او احساس نخواهد شد و ممکن است کسانی که عواقب وخیم معصیت را می‌دانند یا حداقل احتمال منطقی می‌دهند، در موقع ارتکاب معصیت، نوعی گرفتگی ضمنی در پشت سطح آگاهی روان نیز در خود می‌بینند. 🔸آرامش و اطمینان خاطر در برابر حوادث و پیشامدهای ناگوار و سخت روزگار که در گذرگاه حیات همۀ آدمیان، کم و بیش و با کیفیت‌های گوناگون گسترده شده است. آدمی در موقع رویارویی با آن حوادث، خواه قدرت دفاع از حیات خویشتن را داشته باشد یا نه، در دو حال، تشویش و اضطراب و سردرگمی را به منطقۀ روح راه نمی‌دهد، زیرا می‌داند که جریان پیش‌آمده، در نتیجۀ جریان قوانین عالم هستی تحقق یافته است، بدون اینکه با او شوخی داشته باشد، مگر اینکه خود او مثلاً با انداختن اختیاری کبریت شعله‌ور به انبار بنزین، با قانون عالم هستی شوخی کند! به هر حال، جریان در صحنه‌ای به وجود آمده است که تبلوری از قوانین وابسته به مشیت خداوند سبحان است، و یکی از همان قوانینی که در صحنۀ هستی حاکمیت دارد، لزوم دفاع او از حيات مطلوب خویشتن است که شوخی با آن، هیچ تفاوتی با شوخی با اساس پایدار قوانین حاکم بر عالم هستی ندارد. چنین شخصی اگر با داشتن قدرت و امکان دفاع از حیات خویشتن با هر وسیلۀ ممکن اقدام به حراست حیات و دفع عوامل مزاحم آن نکند، با مشیت خداوندی مبارزه کرده است، و در صورت ناتوانی از دفع عوامل مزاحم حیات، تکلیفی متوجه او نیست، زیرا قدرت از شرایط عقلی تکلیف است. لذا، با کمال آرامش خاطر تسليم قانون می‌شود که: به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده، شادی آن کاین غم از اوست جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۵۰ و ۲۵۱. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 🌱🌱🌱 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
‌ بعضی از ناآگاهان از عظمت‌های روحی انسان توصیه می‌فرمایند که: «تسلیم محض شدن در مقابل جز خود، هر چه و هر که باشد، نقص و بی‌لیاقتی در زندگی است که نمی‌گذارد انسان روی پای خود بایستد!» این وسوسه‌ها ناشی از عدم درک معنای تسلیم محض در برابر خداوندی است. این تسلیم به نفی موجودیت خویشتن نمی‌انجامد، زیرا رابطه‌ای است مثبت با خدا که قدرت بی‌نهایت فقط از آن اوست و انسان که از همۀ جهات محدود است و این رابطه مانند رابطۀ نیروگیری آنچه به نیرو نیازمند می‌باشد، از موجودی است که دارای نیروست. بهترین شاهد این معنی که تسلیم محض بودن به خدا، قدرت بزرگی در انسان به وجود می‌آورد، سرگذشت زندگی انبیای عظام و اوصیاء و اولیاءالله است که در نهایت شهامت و از خودگذشتگی و احساس قدرت در خویشتن وابسته به خدا، بزرگ‌ترین و مؤثرترین گام‌ها را در راه قرار دادن بشریت در مسیر تکامل برداشته‌اند. باید توجه داشت که مسئلت از خداوند، غیر از تعیین تکلیف کردن به آن ذات اقدس است. آنچه عقل و وجدان درمی‌یابد و پیامبران الهی در رسالت‌هایشان آن را ابلاغ فرموده‌اند، مسئلت از خداوند است، نه تعیین تکلیف برای او. اگر انسان بتواند به آن وارستگی روحی نائل شود که دعا و مسئلت از خداوند را یکی از حالات ارتباط با او تلقی کند، نه حالت طلبکاری و نه حالت درخواست نقض و وارد کردن اختلال در نظم و قوانین هستی، و همچنین احتیاج و نیازی را که موجب بروز حالت نیایش و مسئلت برای او شده است، در حقیقت، از الطاف خفیۀ خداوندی تلقی کند که موجب موفقیت به حالت روحانی نیایش و مسئلت شده است، چنین انسانی می‌تواند از برقرار کردن ارتباط با خدا بهره‌های ملکوتی بردارد. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۶۳. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
‌ اگر جهان هستی فقط مجمع موجوداتی ناگهانی و تصادفی بود، این‌همه دانشمندان و متفکران، دربارۀ قوانین حاکم بر آن، کار و کوشش نمی‌کردند و حتی تکاپو برای پیدا کردن آغاز انفجار و گسترش کهکشان‌ها به راه نمی‌انداختند، و این‌همه علوم و بینش‌ها، در صدد نفوذ بر همۀ سطوح و زوایای عالم هستی برنمی‌آمد. نظم دقیق هستی که چهرۀ ریاضی به آن داده است، به تنهایی می‌تواند پوچ‌گرایی و خیال‌پردازی دربارۀ عالم هستی را که آن را مجمع ناگهانی اشیاء و حرکات تصادفی می‌داند، محکوم کند. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۷۵. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
‌ تاریخ باید این صفحات خود را طی کند و برای مردمِ خودخواهش ثابت کند که انسان‌سازی و مدیریت انسان، کار هیچ یک از آنان نیست، تا یک انسان الهی به نام حضرت حجت بن الحسن(عج) را که نسخۀ دیگری از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) است، وارد عرصۀ حیات انسان‌ها نماید و طعم حق و عدالت را به آنان بچشاند. آری: منتظرم تا که فصل دی به سر آید باغ شود سبز و باغبان به در آید بلبل عاشق به پای گلبن توحید اشک‌فشان باش تا دم سحر آید بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر بار دگر روزگار چون شِکر آید فقط در آن روز است که معنای انسانِ جهان‌وطنی دارای حقوق جهانی و خزیده زیر بال‌های ملکوتی فرشتۀ عدالت تحقق پیدا خواهد کرد، ان‌شاءالله تعالی. جعفری، محمدتقی. امید و انتظار. ص ۲۲ و ۲۳
‌ آن شاعر دانا که به دلخواه تو گفته است بر خوی تو عاشق‌ترم از روی تو ای ماه او عاشق رویت شده، نی عاشق خویت خواهد که به دام آوردت، لیک ازین راه بشر، کلمۀ «عدالت»، «دادگری»، «دادپروری» و «دادستانی» را در جملاتی بسیار فصیح و بلیغ به کار می‌برد، ولی انگیزه‌ای جز به زنجیر کشیدن ظالمانۀ بینوایان ندارد. از دانش دم می‌زند، ولی تنها انگیزه‌اش غوطه‌ور ساختن مردم در حماقت و نادانی است! از الفاظش تحرک و جوش و خروش می‌بارد، ولی انگیزه‌اش تخدير مردم است. آری، بشر این حقیقت را در قاموس خود ثبت کرده است که می‌توان ارزش همۀ قوانین را با سخنوری دربارۀ قانون پایمال کرد، در صورتی که عمل خارجی، استعداد این‌همه تحریف و پیچش را ندارد؛ خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه اعمال منحرف و ریاکارانه، اغلب از اعمال ناشی از خلوص، دیر یا زود به وسیلۀ نمودهای مربوط تفکیک می‌شوند و پردۀ ابهام از روی کار کنار می‌رود. حتی در مواردی که سخن به انگیزۀ ابراز مفاهیم به طور مستقیم صادر شود و انحرافی در هدف‌گیری وجود نداشته باشد، باز‌ می‌بینیم دفاع قولی و گفتاری از دادگری، اگرچه در یک‌صد مجلد کتاب انجام بگیرد، با پرداخت عملی مبلغ ده ریال ناچیز که به انگیزۀ عدالت محض صورت می‌گیرد، از نظر ارزش به هیچ وجه قابل مقایسه نیست، زیرا آن یک‌صد مجلد کتاب جامد و مرده، مقداری کاغذ و مرکب را از صحنۀ انتفاع انسان‌ها برکنار کرده است، ولی آن ده ریال به عنوان جزئی از هدف حیات انسانی که وسیله‌ای برای تحقق بخشیدن به هدف کلی حیات است، به جریان افتاده است. بی‌پرده بگوییم که تكیۀ انسان‌ها اغلب به صد مجلد گفتار دربارۀ عدالت، آنان را از عمل به عدالت باز داشته است. جعفری، محمدتقی. مجموعه آثار ۱۳- فلسفۀ اخلاق و تعلیم و تربیت. ص ۲۰۹ 🌱🌱🌱 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
‌ مطلق‌سازی از بشر، غذایی است که مردم هرچند آن را به زور و حیله‌های لطیف و شیرین بخورند، در نهایت، محال است آن را استفراغ نکنند. اين یک قضيۀ ادعایی محض نیست، بلکه دلایل اثبات‌کنندۀ این قضیۀ کلیه، سرگذشت بسیار طولانی تاریخ ما انسان‌هاست. آیا فراعنۀ مصر، خود را در مراتب معبودهایی برای مردم جوامع خویش درنیاورده بودند؟ آیا امپراتوران رم و خودکامگان قدرت‌پرست و مستبد سرزمین‌های آسیا، به عنوان معبودهایی در سرزمین‌های خود، مردم را برده‌های بی‌اختیار خود نکرده بودند؟ آیا امثال سزار بورژیا، معاویه، یزید و هم‌مکتبان آنان با پرچم ماکیاولیسم - که بدون ارزیابی وسایل قربانی‌شده و هدف، همه چیز را به عنوان وسیله، قربانی هدفی می کند که خود تشخیص داده است - معبودهای جوامع خویش نشده بودند؟ با این حال، مردم نه تنها پس از گذشت روزگار سلطه و سيطره‌های نابکارانۀ آنان، با کمال بی‌اعتنایی آنان را استفراغ کردند، بلکه حتی مردم همزمانشان هم به خوبی می‌دانستند که این مجسمه‌های رعب‌انگیز که همۀ مردم و همۀ قوانین را بازیچۀ خودکامگی‌های خود قرار داده‌اند، چند روز دیگر جای خود را به هویت‌های حقیقی آنان خواهند داد. یعنی مردم هویت‌های حقیقی آن نابکاران را خواهند شناخت. پیمان‌شکنی‌های آل‌امیه، چیزی است که هیچ احدی تردیدی در آن ندارد. به اتفاق همۀ تواریخ، معاویه همۀ پیمان‌هایی را که با امام حسن مجتبی(ع) بسته بود، نقض کرده است؟ در جایی که این انسان که باید گفت روش او ماکیاولی‌تر از دیگر خودکامگان تاریخ بوده و به خود اجازه داده است که معاهده با امام حسن مجتبی(ع) را نقض کند و آن را زیر پا بگذارد، قطعاً هیچ معاهده و پیمانی برای او ارزش نداشته است؛ در صورتی که موضوع سراسر تاریخ، موضوع قانون و سنت انسانیت بوده است. حتی کسانی که متکی به دین و اعتقادی نبودند، احترام و عمل به معاهده را مراعات می‌کردند؛ چنان که در فرمان امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر آمده است. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۷، ص ۶۶. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية أمير المؤمنين علي(عليه السلام) ✅ آری او "علی بن ابی طالب" افتخار انبیاء و اولیاء است، زیرا در مکتب الهیون چنین انسانی وجود دارد که هر موحدی می تواند به وجود او افتخار بورزد. 📖 استاد تفسیر مثنوی جلد دو ص ۷۱۹ 🍀🍀🍀🍀🍀 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔘 لطایفی از سخنان در مورد تعهد به اصول عالیه انسانی و الهی 🔸اگر بجای تلقین اینکه تو ای انسان ، در هر فکر و بیان و کاری که میکنی و عقیده ای که انتخاب میکنی آزاد هستی ! 🔹این اصل را تلقین و موضوع تعلیم و تربیت قرار میدادند که ای انسان ! همانگونه که بُعد جسمانی تو پرورده قوانینی مخصوص در عرصه طبیعت است و کمترین تخلف از آنها بُعد جسمانی ترا مختل می سازد ، بُعد روانی و روحانی تو نیز باید از اصول و قوانینی مخصوص که بالاتر از جبر نا آگاه فعالیت های عرصه طبیعت محض است ، تبعیت نماید . 🔸چنانکه نمیتوانی بگویی : تقید به مخصوص در عرصه طبیعت برای نظم منطقی بعد جسمانی ، مخالف رهایی و آزادی من است ، همچنان نمیتوانی اصول و قوانین بعد روانی و روحانی را بدان دلیل که مخالف رهایی و آزادی بمعنای بی بندوباریست ، زیر پا بگذاری . 🔹آیا تعهدها و پیمان ها از اعتبار و ارزش به اصول عالیه مذهب و اخلاق والای انسانی مستند است یا به آن بیماری مغزی و روانی که ضرورت تقید به را از بین برده است ؟ شما هر چیزی را که فراموش کنید و حتی اگر شخصیت خودتان را زیر پا بگذارید نمی توانید ضرورت مفید بودن عمل به تعهدها و پیمان ها را ‌‌‏[خواه تعهد و پیمان میان افراد و خواه میان فرد و گروه و میان فرد و جامعه و میان جوامع با یکدیگر را] فراموش نمایید و به زیر پا بیندازید . با اینحال انسان ها رها شده از اصول عالیه مذهب و ، امروزه کمترین ارزشی به تعهد ها و پیمان ها نمیدهند. 🔅 مدرسه مجازی تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom