برشی از کتاب
#سروش_هدایت(90)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
#پیام_ها_و_نکته_ها
#علامه_طباطبایی
🔅🔅🔅
📝 دیدگاههای تفسیری ؛فلسفی علامه طباطبایی در بیان شاگرد فرزانه ایشان آیت الله جوادی آملی(5)
▪ پنجم. جامعه بشري بدون سياست و حكومت نخواهد بود. دانش سياست از علوم انساني است، معرفت قوانين علوم انساني بدون انسانشناسي ميسور نيست و انسانشناسي بدون جهانبيني راستين ميسّر نخواهد بود. بهترين جهانبيني همانا جهانشناسي الاهي است؛ چنانكه برترين انسان شناسيْ معرفت انسان بر اساس توحيد پروردگار نظام عيني است.
🔹 علّامه طباطبايي (رحمه الله) بر اساس توحيد ربوبي و انسان شناسي الاهي، دانش هاي انساني اعم از حكومت و سياست و علوم ديگر را از منظر دو گروه يادآور شد؛ گروهي كه فقط جنبه طبيعي بشر را بررسي ميكنند و يا اگر جنبه فراطبيعي او را انكار نمي نمايند، آن را فقط در قلمرو احوال شخصي ارزيابي ميكنند، جريان حكومت را در منطقه نيازهاي طبيعي ملاحظه مينمايند و معيار ارزيابي آن، فقط حسّ و تجربه خواهد بود.
🔹 عدّه اي انسان طبيعي را با صبغه فراطبيعي و ملكوتي آن مي نگرند و حكومت وي را وابسته به تأمين نيازهاي طبيعي و تحصيل حاجت هاي فراطبيعي ميدانند و معيار ارزيابي آن، گذشته از علوم تجربي، رياضي و
عقلي، معرفت وَحْياني خواهد بود كه مَلَكه همه علوم و سلطان همه معارف است و در اين راستا نه جريانِ نسبيّت واقعْ معقول است و نه تصويبِ معرفتْ مقبول خواهد بود.
🔹 انواع حكومتهاي متعددِ رايج و دارج جهان از دو منظر مزبور بيرون نيست. زيرا برخي افراط و بعضي تفريط و گروهي به طبيعتْ متمايل و عدّهاي به فراطبيعتْ متعانق و طايفه اي به هسته مركزي تعديل طبيعت و فطرت نزديك و فرقه اي از آن دور مانده اند.
🔹 سعي بليغ علّامه چون امام راحل (رحمهالله) كه هم نسبت به وظيفه خود اهل قيام و اقدام، هم نسبت به ديگران قُدْوَه و قائد بود، اين بود كه حكومت انساني را اسلامي بداند و خطوط كلّي را به دور از استبداد، استعمار، استثمار، استحمار، استعباد و مانند آن تدوين و تنظيم فرمايد و آن را در مواضع گونه گون تفسير قَيّمِ، «الميزان» ارائه نمود.[ الميزان،ج 2، ص 156.]
🔹 جامع نگري علّامه طباطبايي (رحمهالله) سبب شد تا از گزند خلط بين آزادي تكويني و آزادي تشريعي مصون بماند و از رعايت آزادي عرفاني، اخلاقي همراه با آزادي فقهي و حقوقي، عامل تكامل فرد و جامعه انساني را تضمين كند و از رهايي مذموم بپرهيزد و آزادي محمود و حرّيت ممدوح را با آن نياميزد و ولايت قانون خدا را بر هرگونه ولايتي ترجيح دهد تا انسان را به مقام اصلي وي كه خلافت الاهي است، نايل نمايد.
🔹 سرانجام چنين فتوا دهد كه عظمت خليفه و منزلت او در حفظ قانون مُسْتَخلفْ عنه يعني خداوند نظام آفرينش خواهد بود. و اگر كسي حكم خداوند را فراموش كند و انديشه بشري را بر وحي سماوي ترجيح دهد، مشمول آيهي؛ (اَفرأيت مَنْ اتّخذ إلهه هواه...)[ سوره ي جاثيه، آيه ي 23.] خواهد بود و از اوج عزّت خلافتْ هبوط نموده، به حضيض ذلت فرود ميآيد زيرا عزت فقط نزد خداست و در پرتو امتثال دستورهاي الاهي نيل به عزّت و اقتدار ملّي ممكن است؛ (اَيْبْتَغون عِنْدَهم العزّةَ فإِنَّ العزّةَ لِلّه جميعاً).[ سوره ي نساء، آيه ي 139]
پایان
@rahighemakhtoom