لیلا با چوب مروارید نشانی که داشت آهسته به شانه ی توبه زد وگفت:آهای مرد پیروز جنگ ها،کسی که باید انتخاب کند من هستم من هم انتخاب خودم را کرده ام پدرم هم حرف تنها دخترش را روی زمین نمی اندازد لبخندبه لب توبه نشست لیلا آهسته گفت:توبه با حاکم مخالف است عجیب نیست من هم مخالف حاکمم خطبه که خوانده شد آن وقت فکری برای حاکم هم میکنیم انگارلیلا بااین صحبت ها روح تازه ای در کالبد جان توبه دمید لیلا نقاب بست وگفت:ازاین به بعد قرارمان کنار درب همین باغ متروکه خواهد بود به قلم @rahimiseyed