🔸ادامه 👇 ❕در اين ميان از آسمان وحى رسيد و رسول خدا از آنچه بنى النضير تصميم گرفته بودند خبردار شده از آنجا برخاسته به سرعت به طرف مدينه رفت، اصحابش از دنبال به او رسيده و از سبب برخاستن و رهسپار شدنش بسوى مدينه پرسيدند، و آن حضرت جريان تصميم بنى النضير را برايشان گفت. آن گاه از مدينه براى آنها پيغام فرستاد كه بايد تا چند روز ديگر از سرزمين مدينه كوچ كنيد و در آنجا سكونت نكنيد، و من اين چند روزه را به شما مهلت دادم اگر بعد از اين چند روز كسى از شما را در آنجا ببينم گردنش را مى ‏زنم. ❕آنان گفتند ما از ديار خود كوچ نمى ‏كنيم تو نيز هر چه از دستت مى ‏آيد بكن. رسول خدا تكبير گفت و اصحابش همه تكبير گفتند. آن گاه على را مامور كرد تا پرچم برافراشته و با اصحاب خيمه بيرون زده بنى النضير را محاصره كنند، على قلعه‏ هاى بنى النضير را محاصره كرد، در نهایت گفتند ما حاضريم از ديار خود كوچ كنيم به شرطى كه تو اموال ما را بما بدهى. حضرت فرمود: نه، بلكه بيرون برويد و هر يك بقدر يك بار شتر از اموال خود ببريد. بنى النضير قبول نكردند، و چند روز ديگر ماندند تا سرانجام راضى شده و همان پيشنهاد آن حضرت را درخواست نمودند. حضرت‏ فرمود: نه، ديگر حق نداريد چيزى با خود برداريد و اگر ما با يكى از شما چيزى ببينيم او را خواهيم كشت، لذا به ناچار بيرون رفته عده‏ اى از ايشان به فدك و وادى القرى رفتند و عده‏اى ديگر به سرزمين شام كوچ كردند . 🔸بنی قریظه هم در آغاز با اسلام در صلح و صفا بودند تا آنكه جنگ خندق روى داد، و حى بن اخطب سوار شده به مكه رفت و قريش را عليه رسول خدا تحريك كرد و طوائف عرب را برانگيخت، از آن جمله به ميان بنى قريظه رفت، و مرتب افراد را وسوسه و تحريك كرده پافشارى مى ‏نمود، و با رئيسشان كعب بن اسد در اين باره صحبت كرد تا سرانجام آنها را راضى كرد كه نقض عهد كرده و با پيغمبر بجنگند بشرطى كه او نيز به ياريشان آمده و به قلعه شان درآيد و با ايشان كشته شود. حى بن اخطب قبول كرد و به قلعه درآمد، بنى قريظه عهد خود را شكسته و با كمك احزابى كه مدينه را محاصره كرده بودند به راه افتادند، و شروع كردند به دشنام دادن رسول خدا و شكاف ديگرى ايجاد كردن. ❕از آن سو بعد از آنكه رسول خدا از جنگ احزاب فارغ شد جبرئيل با وحيى از خدا نازل شد كه در آن پيامبر مامور شده بود كه بر بنى قريظه لشكر بكشد. رسول خدا لشكرى ترتيب داد. و پرچم لشكر به على سپرد، و تا قلعه‏ هاى بنى قريظه براند و آنها را بيست و پنج روز محاصره كرد . کار بنی قریظه با حکم سعد معاذ یک سره شد . 👌رسول خدا بعد از آنكه از كار يهوديان بنى قريظه فراغ يافت هر چه يهودى در مدينه بود بيرون كرد و سپس به جانب خيبر لشكر كشيد، چون يهوديان خيبر در مقام‏ دشمنى برآمده و در تحريك احزاب و جمع ‏آورى قبايل عرب عليه آن حضرت فعاليتها كرده بودند. رسول خدا در اطراف قلعه ‏هاى خيبر بار بينداخت، در نهایت على علیه السلام برابر لشكر دشمن رفت و" مرحب" را كه جنگجوى معروفى بود به قتل رسانيده و لشكر دشمن را شكست داد. لشكر كفار به درون قلعه گريخته و در را بروى خود بستند، على علیه السلام در قلعه را از جاى كند و خداوند قلعه خيبر را به دست او به روى لشكر اسلام گشود، و اين واقعه بعد از داستان صلح حديبيه در محرم سال هفتم هجرت اتفاق افتاد. 👌آن گاه رسول خدا يهوديانى را كه باقى مانده بودند نيز از مدينه و از اطراف آن بيرون كرد، و هر قبيله ‏اى را كه بيرون مى‏ كرد، قبلا از در خيرخواهى مى ‏فرمود اموالشان را بفروشند و بهاى آنها را دريافت نموده (سبك بار روانه شوند) اين بود خلاصه داستان يهود با رسول خدا . 📚ترجمه تفسیر المیزان ج 9 ص 166 🔸می بینیم پیامبر گرامی هیچگاه در برابر پیمان شکنی های قبائل یهودیان ، پیمان مجددی نبستند ، بلکه به حکم قرآن پس از پیمان شکنی آنان ، پیمان اول را ملغی می کردند و از اینجا نسبت دروغی که رییس جمهور به پیامبر گرامی دادند ، روشن می شود . 🔸ادامه 👇