بالاخره «صدای ملت» کدام است؟ 🔺رهبری گفت صدای مردم صدای سیزده آبان است، صدای تشییع سردار است. چرا نگفت «صدای همه را باید شنید،هم سیزده آبانی ها هم معترضین مخالف نظام»؟ 🔺رهبری گفت این حرفهای شکاف نسلی و امثالهم چرندیات روشنفکری است. چرا؟ بین نوجوانان اغتشاشگر یا مخاطبین «هیچ کس» و «ساسی» با نسل قبل، شکاف نیست؟ چرا رهبری فقط به بسیجی ها استناد میکند؟ 🔺بیایید به این پرسش فکر کنیم که اساسا سخن و رفتار یک عده از مردم چه زمانی نمایندگی کل جامعه را میکند؟ و الا سخن و رفتار همان عده است نه همه. 🔺اگر زاویه نگاه خود را کلان کنیم و کل جامعه را از بالا ببینیم. صداهای مختلف و متنوعی در یک جامعه شنیده میشود، رفتارهای کلان اجتماعی مختلفی توسط گروهها و جمعیتها در یک جامعه دیده میشود؟ سخن جامعه «در مجموع» کدام است؟ آیا اساسا میشود جمع بندی کرد؟ اینجا جمع و تفریقهای عددی و کمی دیگر نمیتواند موثر باشد، نیاز به روشی داریم به نام «معنا» یابی. 🔺معنایابی یعنی چی؟ یک انسان را در نظر بگیرید، انسانی که رفتارهای مختلفی انجام میدهد، بسته به انواع و تعداد و کمیت این افعال و کیفیت و شدت آنها در مجموع شما درباره آن شخص یک جمع بندی میکنید. میگویید سخن اصلی و محوری او این است. ذات او چنین است. رسیدن به آن نتیجه حاصل «معنا»یابی همه رفتارها است. اگر ظاهربین باشیم فقط انواع و اقسام رفتارها را نام میبریم. قدرت جمع بندی او را نداریم. میگوییم این هست آن هم هست. اما واقعیت آن است که یک شخصیت واحد را میتوان به صورت واحد نیز معرفی کرد. اگر آن معنای واقعی را پیدا کنیم آن وقت معلوم میشود کدام رفتارها و گفتارهایش او را حقیقتا نمایندگی میکند. درباره مومنین دیده اید میگویند خطاها یا گناههایش نمایندگی هویت او را نمیکند. درباره منافقین یا بیماردلان قرآن میگوید از روی جزییات رفتار و سخنشان میشود آنها را شناخت و جمع بندی کرد. این معنایابی یک انسان است. همین درباره جامعه واحد هم هست. 🔺تجمعها و گفتمانها هم باید معنایابی شوند اینجا دیگر جمعیت ها و قرائن زمانه ای و زمینه ای و هزار و یک نکته را در مجموع ملاحظه میکنیم و میگوییم این هویت چنین است و فلان تجمع یا گفتمان نمایندگی کننده حقیقی آن جامعه است. 🔺بیایید از روی رفتارهای کلان اجتماعی و گفتمانهای مردم معنایابی کنیم. رفتارهای خودجوش مردمی را ببینیم، هم جمعیت ده ملیونی تشییع سردار را هم جمعیت کمتر از یک ملیونی اغتشاشگرها را، شعارها را هم ببینیم هم فحاشی دانشجویان شریف را هم شعارهای انقلابی تشییع شهدای امنیت را. قرائن را هم ببینیم مثلا رسانه های تحت سیطره دشمن را، دروغگویی ها، پول خرج کردنها و امثالهم یا مثلا رای حدود پنجاه درصدی مردم را ببینیم و ریزش کمتر از بیست درصدی آرا آنهم با فشار همه بلندگوهای داخلی و خارجی را. 🔺از خود بپرسیم اگر سخن و هویت مردم مقاومت نیست، کلا این همه فشار دشمن روی مردم و زندگی آنها دلیلش چه بود. فشار اقتصادی حداکثری و جنگ ترکیبی دشمن مخاطبش مگر مردم نبود مگر فشارش روی مردم نبود، خوب اینها با این فشارها میخواستند کدام اراده را عوض کنند؟مگر اراده مردم چگونه بود که باید عوض میشد؟ چه شد که علنا اذعان به شکست فشار حداکثری کردند؟ حالا کدام یک نمایندگی کننده سخن مردم است جمعیت خودجوش ملیونی مردم که شعار مقاومت میدهند (ولو هزار اعتراض هم داشته باشند اما تصمیم میگیرند این سخن را فریاد بزنند و روی دست بگیرند) یا شعار دیگرانی که دم از فروپاشی یا تسلیم یا بن بست و یاس یا هر سخن دیگری میزنند. @ali_mahdiyan