🌹دختر باران🌹 صدای کار کردن مامان از توی آشپزخانه می اومد سریع رفتم سبدی که دستش بود رو گرفتم _مامان خب کاری داری بگو من انجام میدم با محبت نگاهی به صورتم کرد *مریم از دست من ناراحت نشو دلم می‌خواد دستت توی جیب خودت باشه زیر بار منت شوهرت نباشی. صورت مامان رو بوسیدم _مامان جان شما خودت رو اذیت نکن من از دست شما ناراحت نمی شم، الان بگو چی دوست داری من درست کنم. مامان که دوباره به حالت شوخ خودش برگشته بود گفت: من هوس کباب تابه ای کردم،گوشتش رو بیرون گذاشتم وجدانا بلدی؟غذا رو نزنی خراب کنی گرسنه بمونم. کتاب آشپزی رو برداشتم و از روی اون شروع کردم کباب تابه ای درست کردن. نمازم رو خوندم و سفره رو آماده کردم داخل آشپزخونه رفتم با صدای بلند گفتم: _سرورانم غذا حاضر شده بابا و مامان با هم اومدن و کنار هم نشستند چه دل زیبایی پدر و مادر من داشتند که اشتباهاتم رو زود فراموش می کردند بابا و مامان حسابی از کباب تابه ای خوششون اومد و کلی تعریف کردند. بعد از غذا شروع کردم ظرف ها رو شستن مامان می خواست کمک کنه که نگذاشتم. _مامان جقله چند ماهش هست؟ *۶ماه با تعجب به مامان نگاه کردم که چطور متوجه تغییر خودش نشده. -این طوری نگاهم نکن فکر کردم چاق شدم بعد هم این آروم هست. _مامان نپرسیدید دختر یا پسر؟ * پرسیدم ولی بابات گفت به تو نگیم _وا چرا؟! *چون می خواد موقع به دنیا اومدنش خوشحال بشی. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لينك كانال زاپاس دختر باران https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cf36e7b9fc1 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه