زبانحال عاشقان حسینی هنگام وداع از کربلا دریغا که از کربلا می‌روم به درد و غم و ابتلا می‌روم اگر چه جدا گشتم از کوی یار دل و جان من مانده در این دیار در اینجا مرا خون دل توشه بود نگاهم بر این قبر شش گوشه بود خداحافظ ای میزبان همه خداحافظ ای یوسف فاطمه خداحافظ ای عاشق بی شکیب عزیز مظاهر حبیبی حبیب خداحافظ ای حرّ دلباخته محاسن ز خون لاله‌گون ساخته خداحافظ ای سرو خونین بدن خداحافظ ای قاسم ابن حسن خداحافظ ای وادی علقمه خداحافظ ای گریۀ فاطمه خداحافظ ای شیرخوار رباب خداحافظ ای نالۀ آب آب خداحافظ ای دامن سوخته به صحرا روان با تن سوخته خداحافظ ای نالۀ آه آه خداحافظ ای گودی قتلگاه خداحافظ ای ماه لیلای زار که بابا صدا زد تو را هفت بار زمان سفر بسکه کوتاه بود تو گویی که مانند یک آه بود ز خون جگر در دلم توشه ماند دلم پای این قبر شش گوشه ماند شاعر: غلامرضا سازگار ⏰زنگ بیداری👇 https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef