"دعوتی" یه موقع‌س آدم سرزده می‌ره مهمونی، مهمون سرزده هم خرجش با خودشه و دیگه هر چی گذاشتن مقابلش باید بخوره. یه موقع یکی با اصرار و الحاح می‌ره یه جایی و خودشو می‌چپونه و زورکی جا می‌ده. یه موقع مهمون دعوت می‌کنی هم سور خونه‌تا می‌دی هم سور مکه‌تا می‌دی هم عروس دوماد پاگشا کردی دیگه مهمونی تو مهمونیه و سنگ تموم می ذاری و دیگ و دیگ‌بَر بالا پائین می‌ذاری..‌‌. اینقدر صغری کبری چیدم که بگم ما هم که بی‌دعوت تو این دنیا نیمدیم خود خدا دعوت‌مون کرده، میزبان هم خیلی کریمِ و خیلی مهموناشو بالا می‌بره پس بیکارم غصه نون و آب و خونه و ماشین و باغ و... رو بخوریم خودش دعوت‌مون کرده این صابخونه که من می‌شناسم نه فقط خورد و خوراک و خرجی‌مونا میده بلکه پول تو جیبی هم بهمون می‌ده. تازه این ماه هم که معروف به رمضان‌الکریمِ مهمونی تو مهمونیه و می‌دونم که اوستا کریم سنگ تموم برا همه‌مون می‌ذاره... ممنون پدر مادرم هستم که واسطه‌ی فیض‌رسانی به من شدند... نفس می‌زنم به عشق پدر مادر عزیزم و چه خوب که در این ماه نَفَس‌هایم تسبیح‌اند... ‌ ‌ابری که می‌گذشت، به آهنگ گریه گفت: دنیا، مکان ماندن ما نیست بگذریم... 🖊نویسنده: مرضیه رمضان‌قاسم ⏰زنگ بیداری👈 https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef