برادر جان سرباز که می‌بینم باز به سرم هوای تو می‌افتد و سر به هوا می‌شوم. برادرم تیر به قلبت زدند پهلویت را شکافتند اما دیگر خواهرت که سر به آسمان بلند کرد سرت را بالای نیزه ندید. سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب به سمت گودال از خیمه دویدم من؛ شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من… سرِ تو دعوا بود؛ ناله کشیدم من… سرِت رو بردند، دیر رسیدم من… عزیزِ خواهر؛ غریبِ مادر… لب گودال، خواهرافتاده ته گودال، مادر افتاده آن طرفتر، برادری تنها بین یک مشت، خنجر افتاده پیکر افتاده بی سر افتاده 🖊مرضیه رمضان‌قاسم ⏰زنگ بیداری👇 ➠@ramezan_ghasem110