صلی الله علیک یا انصاردین الله هرصبح با عشق علی بیدار می شد مست از خم یاحیدر کرار می شد جای نفس نام امیرالمومنین بود همواره بر لبهای او تکرار می شد در جمعی از عشق علی می گفت او که نام علی هم بین شان انکار می شد هرصبح وقتی که قدم در شهر می زد هرکوچه از یادعلی سرشار می شد مردی که با جرم ولای حضرت عشق عمری به دست دشمنان آزار می شد جز مهربانی هیچ از دستش ندیدند هر چند با او با بدی رفتار می شد نام علی را باز برلب داشت وقتی از کینه ی ظلمت سرش بر دار می شد مامورها گرم مهیا کردن دار با شوق او آماده ی دیدار می شد نخل محبت داشت حالا میوه می داد وقت عروج میثم تمار می شد شاعر: رفیعی وردنجانی @ramezan_ghasem110