آخ که چقدر انگور دوستدارم، خصوصا انگورهای افوس را، درِ یخچال را باز می‌کنم انگورهای افوس چشمک می‌زنند اما کمی کسالت دارم، فردا هم اجرا دارم باید هر چه زودتر صدایم باز شود. بیاد انگورهای ضریح مولا می‌افتم، باز هوای نجفم، نجفم آرزوست آه که چقدر دلتنگ‌ نجفم این روزها حسرت بوسیدن انگورهای نجف رنجم می‌دهد، در این دنیا انگورهایی هست که می‌توان در گوشش‌شان درد و دل کرد و با آب دیده آب‌ انگورشان... آااخ که چقدر با یاد حرمت خوشم !! تمام سلول‌هایم تمام رگهایم نفس‌هایم به عشق آمدن به نجف در تکاپویند. زیباترین لحظات زندگی‌ام در نجف بوده چقدر عشقت با زندگی‌ام عجین است تمام روزهای من با یادت قشنگ‌تر می‌شود هر چند به ظاهر از بارگاه نورانی‌ شما دورم اما هر روزم را با شما به شب می‌رسانم ... من انگور نجف می‌خواهم مسافر نجفم کن بهشتی‌ام کن 🖊مرضیه رمضان‌قاسم 🕰‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌زنگ بیداری 👇 https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef