دو اثرم که در مسابقه حائز رتبهی برتر شدعقد آسمانی
بیست سال قبل از تولد تیسی، عقدش را در آسمان با پسر عمویش بسته بودند حالا او بعد از ازدواج مجبور بود در زمین دنبال دوست اجتماعی بگردد.
🖌 مرضیه رمضانقاسم
فامیل مجازی
تیسی: سلام مادر ببخشید امروز نمیتونم با شما بیام شمال
مادر: چی شده پسرم؟ اتفاقی افتاده؟
تی سی : دوستم فوت کرده.
مادر : ای وای، خدا رحمتش کنه، زن و بچه هم داشته؟
تیسی: نه مادر اما بجاش ۵ تا کانال و چند صفحهی شخصی با کلی فالوور داره.
🖌 مرضیه رمضانقاسم
👇۵ اثر دیگرم که بحمدلله قول انتشار دادند 😊نقاشی
مادر خیره شد به مخدهی گلدوزی دستدوز مادربزرگ و ایدهی طراحی نقشهی فرش را کشف کرد، چشمش به تیسی افتاد که جعبهی لوازم آرایشیاش را مثل جعبهی نخهای گلدوزی مادربزرگ مقابلش گذاشته بود و روی صورتش را نقاشی میکرد تا خودش را برای اجرای لایو آماده کند.
🖌 مرضیه رمضانقاسم
عقد آسمانی
بیست سال قبل از تولد تیسی ، عقدش را در آسمان با پسر عمویش بسته بودند حالا او بعد از ازدواج مجبور بود در زمین دنبال دوست اجتماعی بگردد.
🖌 مرضیه رمضانقاسم
فامیل مجازی
تی سی: سلام مادر ببخشید امروز نمیتونم با شما بیام شمال
مادر: چی شده پسرم؟ اتفاقی افتاده؟
تیسی: دوستم فوت کرده.
مادر: ای وای، خدا رحمتش کنه، زن و بچه هم داشته؟
تیسی: نه مادر، اما بجاش ۵ تا کانال و چند صفحهی شخصی با کلی فالوور داره.
🖌 مرضیه رمضانقاسم
دلتنگی
دوست تیسی : چرا شبکهی مجازی نداری؟!
تیسی: چون دوست ندارم دلم برا خودم تنگ بشه.
🖌 نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
احوالپرسی
تیسی حسابی به فکر فرو رفته بود
- مادر: چیزی شده؟
- تیسی: نه فقط میترا ظرف مدت یک هفتهس که آنلاین نشده.
- مادر: خوب ا ینکه ناراحتی نداره، یه زنگ بهش بزن
- تیسی : اِ آنلاین شد.
- مادر: بهش پیام دادی ؟
- تیسی: نه همین که آنلاین شد از سلامتش مطمئن شدم.
- مادر: حقا که دختر خودمی منم وقتی دوستم غیبت میکرد و مدرسه نمییومد زنگ میزدم خونهشون، همین که صداشو میشنیدم و خاطر جمع میشدم که چیزیش نیست چندتا فوت میکردم و گوشی رو میگذاشتم .
🖌 نویسنده: مرضیه رمضانقاسم