رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت🌱 یه چیزایی جسته گریخته شنیدم میدونستی اسم مامانمم کیمیا بوده نه اینو نشنی
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 کیمیا خندید فعلاً بریم خونه برم با مامان صحبت کنم میخوام با مامان برم چرا با مامانت من میام دنبالت با هم میریم دیگه نه آخه میگم مامانم شاید بهتر صحبت کنه خوب باشه _ باشه با زینب خانم صحبت کن یه وقتی بگید من میام دنبالتون با هم بریم آخه تو اذیت میشی همش دارم مزاحم تو میشم تو که می‌دونی جون منی خانوم از خدامه من هر روز زنگ بزنی اصلاً قرارمون این بود که هر روز ببینمت هر روزم بهم بگی دوسم داری تا عوض همه این سال‌ها که منو چزوندی در بیاد و دستشو سمت دراز کرد کیمیا فکر کرد می‌خواد دست کیمیا رو بگیره غیر ارادی و سریع دستشو کشید سبحان از عکس العمل کیمیا فهمید که طول می‌کشه تا اون خاطرات بد و فراموش کنه خندید و گفت میخوام برات یه آهنگ بخونم کیمیا از رفتار خودش شرمنده بود ولی سبحان اینقد رعایت حالشو میکرد که اثلا به روی خودش نیاورد صدای آهنگ قشنگ تو ماشین پیچید سبحان لبخند زد و گفت بخونم؟؟ و کیمیا با لبخند سرشو تکون داد و سبحان همزمان با خواننده و صدای بلند شروع به خوندن کرد و بسیار زیبا تر از خواننده و البته عاشقانه‌تر ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ دردی که درمانش تو باشی دوست دارم😍 بغضی که بارانش تو باشی دوست دارم😍 دیوانه ام من گر چه پایان منی تو😍 هر چی که پایانش تو باشی دوست دارم😍 تو نفسی همه کسی بمان برایم😍 زیبا شده با عشق تو حال و هوایم😍 ای ماه من همراه من دورت بگردم😍 در چشم تو دیوانگی را دوره کردم😍 دورت بگردم دورت بگردم😍 عاشقانه به کیمیا نگاه میکرد و اینجاشو با صدای بلند و بهتری میخوند دورت بگردم😍 کیمیا فقط با لبخندی که چشماشو هم زیباتر کرده بود به این عاشق مجنون نگاه میکرد تو دلش قربون صدقش میکرد و دعا میکرد اینبار بتونه یه زندگی آرام و عاشقانه داشته باشه... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸