✿◉✿ܭࡅ߳ߊܢ̣ܟܿوߊܝ̇ߺی✿◉✿
یک بار🕊 سرنماز، سجده اش📿 خیلی طولانی شد
و حسابی گریه😭 کرد بلندش کردم
گفتم مامان تو رو به خدا این همه گریه نکن
آخه تو چه ناراحتی😔 داری؟
با چشمهای👁 مشکی و قشنگش
که از زور🍃 گریه سرخ شده بود
گفت مامان برای امام♥️ گریه میکنم
امام تنهاست🌿 به امام خیلی فشار می آید
بخاطر جنگ مملکت خیلی مشکل دارد امام بیشتر از همه غصه می خورد😓
برای من🍃 که مادر زینب بودم و خودم عاشق امام این حرفها سنگین بود از اینکه زینب🧕 اینهمه می فهمید و رنج می برد داغ شدم.
☀️ایکاش زینب این همه نمی فهمید
☀️ایکاش کمتر رنج میبرد
ادامه دارد...
#به_رسم_زینب#زینب_کمایی#کتابخوانی
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab