◉✿ܭࡅ߳ߊܢ̣ܟܿوߊܝ̇ߺی✿◉✿
روز دوم✌️ گم شدن زینب ، دیگر چاره ای نداشتیم باید به کلانتری👮♀ می رفتیم .
با مادرم👵 به کلانتری شاهین شهر رفتیم و ماجرای گم شدن زینب🍃 را اطلاع دادیم .
آنها مرا پیش رئیس آگاهی فرستادند ، آقای عرب رئیس آگاهی بود.🗣وقتی همه ماجرا را تعریف کردم آقای عرب چند دقیقه سکوت کرد😔 و بعد طوری که من وحشت😟 نکنم ، "مجبورم موضوعی را به شما بگم همه خانواده شما اهل جبهه🦽 و جنگ هستید و زینب هم دختر محجبه و فعالیه.🧕
احتمال داره دست منافقین🤯 تو کار باشه " آقای عرب گفت : " تو سال گذشته موارد زیادی داشتیم که شرایط شما را داشتن و هدف منافقین قرار گرفتن ."🧎
👤من تا آن لحظه جرات فکر کردن به چنین چیزی را نداشتم با اعتراض ☀️گفتم : " مگه دختر من چند سالشه یا چه کاره اس که منافقین دنبالش باشن ؟🧩
اون یه دختر چهارده ساله اس که کلاس اول دبیرستان درس میخونه.📔
کاره ای نیست ، آزارشم به کسی نمی رسه."
رئیس آگاهی گفت "من از خدام اشتباه کرده باشم اما با شرایط فعلی،امکان این موضوع هست " آقای عرب پرونده ای📁 تشکیل داد
و به من قول داد با تمام توان دنبال زینب بگردد🕊.
ادامه دارد...#به_رسم_زینب#زینب_کمایی#کتابخوانی
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab