یه روز من و میرزا"مهدی" تو محله کنار یه جوب بزرگ که آب زیادی هم داشت منتظر بابای میرزا"مهدی" ایستاده بودیم🙂
یه لحظه حس کردم صدای شالپ شولوپ آب میاد نگاه کردم👀 دیدم مهدی باکله و دستاش رفته تو آب پاهاش لبهی جوبه آوردمش بیرون
پرسیدم: چرا اینجوری شدی😕؟گفت:مامان یه توله سگ🐶 خیلی کوچولو رو داشت اب میبرد خواستم نجاتش بدم،غافل از اینکه مرده بوده🙁.
شهید میرزا"مهدی" وقتی فهمید حیوون زبون بسته مرده خیلی ناراحت شد،گریه میکرد😢 میگفت:مامانش کجا بوده که بچه ش مرده افتاده تو آب.😞
این قضیه مربوط به ۴ سالگی میرزا"مهدی" هست🙂🌹
راوی:مادرشهید
#مدافعحرم_مهدےصابری
@raviannoorshohada