😂 روایتی طنز گونه از دردسرهای زندگی آپارتمان نشینی 🔹 بخش دوم در همین فکرها بود که حس کرد سقف در حال سوراخ شدن است. صدای جرجر شدیدی به گوش می رسید. یادش افتاد کودک همسایه طبقه بالا تازه راه افتاده و پدرش دیروز برایش یک روروئک خریده بود و حالا کوچولوی نوپا داشت با اشتیاق روروئک سواری می کرد غافل از اینکه کف آپارتمان سرامیک است و چرخ های روروئک روی کف سائیده می شود و صدای دلخراشش همسایه طبقه پایین را کلافه می کند. شاید در مخیله پدر و مادر آن کوچولو هم نمی گنجید که همسایه طبقه پایینی از صدای روروئک کودک نوپای آنها در رنج و عذاب است. اما خب نمی شد ذوق و شوق پدر و مادری را که از قدم برداشتن کودکشان شاد هستند کور کرد و به آنها تذکر داد. باید با همه آنها کنار آمد. تیک تیک ساعت نشان می داد که ساعت از نیمه شب هم گذشته و او هنوز به خواب نرفته بود. سر و صداها یکی یکی اضافه می شد و او با اضافه شدن هر صدایی کلافه تر! ناگهان صدای دلخراشی به گوش رسید که او را از جا پراند! این بار واقعا نمی دانست صدای چیست؟ سنگینی پلک هایش و سنگینی سرش قدرت تشخیص را از او گرفته بود اما دقیق تر که شد یادش آمد در کوچه بغلی آپارتمان جدیدی در حال ساخت است و از آنجایی که روزها نمی توانند مصالح و تیرآهن را در خیابان حمل کنند ناچارند نیمه شب مصالح را به محل ساختمان سازی بیاورند و پیاده کنند. صدای آجرهایی که به یکباره از کامیون روی زمین ریخته می شد همان صدای گوش خراشی بود که او را از جا پرانده بود. خلاصه با هر بدبختی که بود خوابید. اما سر و صداها چندین بار او را از خواب پراند. صبح با خستگی و اعصاب ناراحت از خواب بیدار شد و برای رفتن به سر کار از خانه بیرون آمد. ساعت ۶ صبح بود و اکثر همسایه ها در خواب بودند. به محض اینکه پایش را داخل کوچه گذاشت احساس کرد سرش خیس شده. اول فکر کرد اشتباه می کند اما تصورش درست بود. یکی از همسایه ها کله سحر از خواب بیدار شده بود و داشت بالکن خانه اش را می شست شاید به این تصور که آن موقع صبح کسی در کوچه نیست و آب روی سر کسی نمی ریزد اما غافل از اینکه … خلاصه دردسرهای زندگی آپارتمان نشینی بعضی وقت ها آنقدر زیاد می شود که ساکنان آپارتمان را حسابی کلافه می کند. 🍎مجموعه طبی رایحه سیب👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1570963458Ced84a594b8