🌹 ⁣ ⁣انگار نه انگار از جبهه رسیده است. از در که وارد شد آستین‌ها را زد بالا و نشست کنار تشت لباس‌ها. ⁣ گفتم: « کار شما نیست.کار من است.»⁣ خیلی جدی گفت: «یعنی می خواهی بگویی این قدر دست و پا چلفتی‌ام؟»⁣ گفتم: « نه بابا! می گویم این وظیفه من است»⁣ زُل زد توی چشم هایم:⁣ « خانم جان! اسیر که نیاورده ام توی خانه ام.⁣ حالا بگذار این دو تکه رخت را هم ما بشوییم.»⁣ ⁣ 📕کتاب طلایه‌داران نور 🖋️خاطره ای از حاج رضا شکری پور⁣ 💐 💐 🔰 کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir