#امیرالمومنین_زمزمه
نگاهِ خسته ی اون
خورشیدِ روی بومه
همه کاره ی عالم
دیگه کارش تمومه
دلش گرفته از این زمونه
میگه ایشالله که علی دیگه نمونه
حرف دلاشو خدا میدونه
از مسجد امشب نمیخواد بره تا بخونه
..
لحظه شماری می کرد
برای روی زهرا
سجده که رفت
میخواست که
بره بسوی زهرا
به یاد جنگ احد میفته
اون روزی که زخماشو فاطمه می بنده
اما حالا نیست کنار حیدر
زینب ولی به جای فاطمه می بنده
...
وقت سحر که اومد
کسی پدر رو می زد
روزی غروب هم اومد
کوفه پسر رو می زد
کربلا اما نبود یه شمشیر
همینکه افتادش حسین همه شدن شیر
یکی دو تا نه هزار تا شمشیر
همونجا بود زینب کبری دیگه شد پیر
#احمد_آقایی
@raziolhossein1