رمانهای عاشقانه مذهبی💍❤️
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺 🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺 🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺 ♡یالطیف♡ 📒رمان عاشقانه هیجانی ❣ 🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ 🌷 🍂 باعجله به سمت اتاق رفتم و نگاهی به شیشه کردم پرده ای که به رقص باد در اومده بود نشون دهنده این بود که پنجره شکسته .به سمت پنجره رفتم و پایین رو نگاه کردم ،کامیار بود .با دیدنم صداش رو بلند کرد. -پناه گمشو بیا پایین -اینجا چی کار می کنی؟ -پناه پاشو بیا من اعصاب ندارم -گفتم تو اینجا چی کار می کنی؟ -چیزی شده دخترم به سمت حاجیه خانوم بر می گردم و نگاهی اجمالی به قامتش می کنم . -نه حاجیه خانوم خودم حلش می کنم . -کمک نمی خوای ،زنگ بزن پلیس -نه مشکل خانوادگیه -خیل خب با صدای نعره کامیار به سمت پنجره برمی گردم . -بیا پایین تا آبروت رو نبرم -ببر ببینم -پناه با زبون خوش بیا پایین -‌من با تو بهشتم نمیام -خیل خب از داداشت شکایت می کنم -خیر پیش نمی خواستم بهش رو بدم ،نقطه ضعف رو بفهممه مگر نه ولم نمی کرد. -من شیر زخم خورده ام بیشتر این زخمیم نکن زهرم رو می ریزما به طرف حاجیه خانوم می روم ،نگاهی هراسون بهم می کنه ،لبخندی می زنم:چیزی نیست بریم ادامه خاطراتتون رو بگین 🌺🍂ادامه دارد..... ❌کپی رمان بدون اجازه ممنوع❌ ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی ❣ @repelay