بعد، در این حرکت دستهجمعی چه استعدادهایی ناگهان پیدا بشود. فرض کنید فلان جوان از روستایی در فلان نقطهی کشور -مثلاً روستایی در کرمان- بیاید داخل شهر و بپیوندد به اینها، بعد بشود مثلاً حاج قاسم سلیمانی؛ یعنی یک چنین حرکت عظیمی [بوده]. فلان جوان دانشجو بدون اینکه حتّی یک بار تفنگ به دست گرفته باشد، داوطلبانه برود جبهه، در کوران حوادث جبهه، مثلاً در طول یک سال و نیم، بشود عضو برجسته و مؤثّر یک قرارگاه نظامی سطح بالا. فرض بفرمایید که جوانی از مجموعهی یک روزنامه، که مشغول فعّالیّت مطبوعاتی است، برود جبهه و بعد از مدّت کوتاهی بشود مثلاً شهید حسن باقری، نابغهی اطّلاعات جنگ؛ و از این قبیل موارد عجیبی و بروز [چنین] استعدادهایی مشاهده شد و چهرههای ماندگار جنگ و شهدای بزرگی از جنگ از این قبیلند. بعضی از افسران جوان را ما دیدیم ،مثلاً فرض کنید شهید صیّاد که من از اوایل انقلاب ایشان را میشناختم و میدیدم، به نظرم آن وقت یک افسر جوانی بود یا ستوانیک بود یا سروان بود -که میآمد پیش ما و میرفت؛ رفت و آمد داشت- این تبدیل بشود به یک فرمانده مجرّب توانایی که مدّتها توانست نیروی زمینی ارتش را آن جور هدایت کند و آن جور پیش ببرد و در بزرگترین کارها شرکت کند. شهید بابایی [هم] از این قبیل است، و دیگرانی که بودند. این مدل ابتکاری از حضور مردم همیشه میتواند مطرح باشد. امروز هم ما میتوانیم. اگر همّت بکنیم و با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه کنیم، میتوانیم از این مدل استفاده کنیم. البتّه وضع جنگ یک وضع دیگری است، وضع اقتصاد یک وضع دیگری است. صاحبان فکر، صاحبان اندیشه میتوانند به این [مدل] به صورت یک ابزار اقتدار ملّی نگاه کنند و آن را دنبال بکنند. آن وقت نقش پشت جبهه در این مدل به قدر جبهه اهمّیّت پیدا میکرد؛ چون همه که نمیتوانند تفنگ دست بگیرند؛ رغبتها و تمایلات و تواناییها مختلف است؛ بعضیها پشت جبهه میتوانند نقش بیافرینند و نقش آفریدند. اوّلاً کمکهای مالی، آذوقهرسانیها که مهم بود و بسیار تأثیر داشت، تا رسیدگی به مجروحان، تا بدرقهی باشکوه شهیدان. بنده بارها گفتهام اگر از شهدا یک چنین تکریمی و احترامی نمیشد، شوق شهادت این جور در دلها مشتعل نمیشد، آن طوری که شد. وقتی جنازهی شهید -یا یک نفر یا بیشتر- وارد یک شهر میشد آن حضور مردمی و استقبال مردمی و بدرقهی او تا آرامگاه، خود یکی از حوادث بسیار مهم و مراسم تأثیرگذار بود. حمایتهای فرهنگی و تبلیغاتی، از شعر و شعار تا خنثیسازی عملیّات روانی دشمن -که دشمن دائم مشغول عملیّات روانی بود، در شهرهای کشور و روستاهای کشور هم کسانی دائم مشغول خنثیسازیِ اینها بودند- تا پذیرایی و اسکان جنگزدهها، تا ماندن مردم برخی از شهرهای زیر موشکباران دشمن مثل دزفول؛ یکی از موارد افتخارآمیز پشت جبهه، همین ماندن مردم اهالی بعضی از شهرها است؛ چه در کردستان، چه در خوزستان و در سایر استانها؛ در بعضی از شهرها مردم در شهر ماندند با اینکه شهر محل تهاجم شدید پیوستهی دشمن بود.