مجموعه ادبی روایتخانه
🚨صدای ما را از #سوریه می‌شنوید. 🔻#ضیافت‌گاه 📑 سلسله روایت‌های #شبنم_غفاری_حسینی از مقاومت در آ
🔻 🎬 قسمت ۱۲ خانه شان در جنوب لبنان با مرز فاصله ای نداشت. سربازهای اسرائیلی را میدیدند که آن طرف راه میروند. تفنگ به دست و مسلح با همه تجهیزات. عصرها که پسرها از مدرسه برمیگشتند، فلاسک چای و تخمه و پفک برمیداشتند و میرفتند لب مرز. تفریحشان اذیت کردن اسرائیلی ها بود. تخمه میشکستند و سربازهای اسرائیلی را نگاه میکردند. نزدیکتر که میشدند، صدا که به صدا میرسید، الموت لاسرائیل میگفتند و اسم سیدحسن نصرالله را فریاد میزدند. آنقدر میگفتند تا اسرائیلی ها عصبانی شوند و شروع کنند به دادوبیداد. آن وقت پسرها سنگ برمیداشتند و به طرفشان پرتاب میکردند. آن روز احمد، پسرک هفت هشت ساله، ایستاد روی بلندی مرز، چای داغ لب سوز را ریخت توی استکان و همان طور که پشتش به سربازان اسرائیلی بود، جرعه جرعه نوشید. برادرش عکسش را با پس زمینه اسرائیلی ها گرفت و گذاشت توی فیس بوک. همان روزها یکی از مقامات دولت لبنان با یکی از مقامات اسرائیلی، چای خورده بود. عکسها توی فیس بوک و فضای مجازی دست به دست میشد. ترند آن روزها شد: عکس پسرکی ده ساله، پشت به اسرائیلیها ایستاده، فنجان چای به دست؛ و عکس آن مقام دولت لبنان، نشسته در کنار آن اسرائیلی. هشتک زدند: الشای یختلف عن الشای چای با چای فرق میکنه احمد حالا فرزند شهید است. پدرش بیست روزی هست که شهید شده.    ✍️ http://ble.ir/jarideh_sh ✈️ راوی اعزامی راوینا @ravina_ir با ما همراه باشید ...‌ 🍃 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○