✨ به ما گفته بودند کرامت کنید، آخر ما کرامت میفهمیم که اصلا یعنی چه؟! قد و اندازه ی این حرفاییم اصلا ما؟! نمیفهمیدیم والا. بلد نبودیم اصلا. حالا به فرض که بلد باشیم و بخواهیم، کرامتمان کجا بود اصلا؟ اگر حتی بلد باشیم و یاد بگیریم، از چی و از کجا باید بگذریم مثلا؟ آدم مینشیند یک گوشه با خودش هزار فکر و خیال و فلسفه میبافد. فکرهای خنده دار حتی. بعد میگویند اشتباه میکنی میگوییم "نه! معلومه که نه! این هم یه فکره دیگه!" آدمیزاد از خیالهای چرت و پرت خودش هم نمیتواند بگذرد، انگار آدم حتی به خزعبلاتش هم نمیتواند بگوید "خب حالا بیخیال!" مدام میگوید: "منم میخوام، حق با منه! شاید اصلا اینجوری که میخوام، درست تره!" آنوقت چه برسد به جان و مال و محبتش! ما کجا بلدیم ببخشیم؟ اما مَنش شما و ۱۴ تا سوگلی های شما کرامت است. عادَتکم الاحسان! عادت شماست. رسم شماست. شما که بلدی همه ی خرابکاری هایی که توی خلوتمان حتی کردیم، ندید بگیری! شما را به همان ۱۴ تا سوگلی نورانی ات، شما که میدانی یک لحظه ول شویم خودمان را و نسلمان را هلاک میکنیم با این خطاهای حتی ریز ریز. شما را به حضرت کریم! شتر دیدی ندیدی! شما که اسم رمضانت را هم گذاشتی رمضان کریم! لابد از همیشه کریم تری الان؟ میدانم. بعضی خطاهایم هست که فقط خودت میدانی. اما هیچ وقت سفره اش را جلوی احدی باز نکردی. آبرویم را نبردی، عزیزترم کردی حتی! چیز شاقی البته برای شما نبوده و نیست. سخت است آدم هی کثافت از یکی ببیند اما هی ماچش کند، بغلش کند، ببویدش حتی! طرف بوی گند بدهد، اما بخواهی ببوسیش سخت است خب. آن هم چه بوسیدنی! اما با کریمان کارها دشوار نیست!... آیه چهلم از سوره عزیز نمل: "فانی ربی غنی کریم" 💚 ✍️ ~ پانزدهم رمضان ۱۴۴۵ ○● @revayat_khane ●○