برشی از کتاب
در بخشی از این کتاب به نقل از یکی از همرزمان شهید بهمنی آمده است: «مهاجمان از جبهه النصره در نزدیکی ما یک خمپاره زدند که موجش ما را گرفت. چند ساعتی گذشت تا اینکه از بچهها خبر گرفتم و پرسیدم؛ نیروهای ما کدام سمت هستند؟ جانشین گردان گفت؛ «عمار فلان جا افتاده!» به سرعت دویدم جایی که عمار بود. بالای سرش که رسیدم، دیدم غرق در خون است و صورتش زخمی است. ترکش به قسمت گیجگاهش اصابت کرده بود و صورت خونینش محل دقیق برخورد ترکش را نشان نمیداد»
#شهید_عمار_بهمنی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani