حرف پدر در خلافت پسر! روزى كه ابوبكر عهده دار خلافت شد به ابو قحافه گفتند: پسرت عهده دار كار خلافت شد. او اين آيه را تلاوت كرد: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ. بگو بار خدايا، اى پادشاه ملك هستى! هر كه را خواهى عزت ملك و سلطنت بخشى و آنرا از هر كه بخواهى باز مى گيرى. سپس پرسيد: چرا او را بر خود خليفه ساختند؟ گفتند: به سبب سن او. گفت: من از او به سال بزرگترم. ثم قال لم ولوه قالوا لسنه قال أنا أسن منه. ابن ابی الحدید ج ۱ ص ۲۲۲