راه خانه!!! دختركى مى گريست! كه، راهِ خانه اش را گم كرده بود، چشمم به چشمان پدرم افتاد، ديدم كه او نيز مى گريد! گفتم: او اگر مى گريد گم كرده دارد! پدرم گفت: من نيز گم كرده ام، صاحب خانه را! طفل می‌گرید چون راه خانه را گم می‌کند چون نگریم من که صاحب خانه را گم کرده‌ام؟ دیگری گوید: آنچه ما کردیم با خود هیچ بیگانه نکرد در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را...