#پارت108
❣زبان عشق❣
در اتاق رو بست دست هاش رو توی جیبش کرد
_الان منظورت از حمایت اینه که برم به مامانم چی بگم
_واقعا نمیدونی صد بار بهت گفتم
_خب دوباره بگو
_فایده نداره
دستم رو روی سینش گذاشتم کنارش زدم در رو باز کردم برگشتم سمتش
_تا شب دعا میکنی که ای کاش جلوی دنیا به مامان گفته بودم حق نداری به زنم بی احترامی کنی
دستم رو گرفت
_تو به عمو قول دادی
_من تا حرف خودم رو به همه ثابت نکنم روی هیچ قولی پایبند نیستم
_دنیا اگه تمومش نکنی انقدر میزنمت که جرات نداشته باشی نگاهم کنی
یکم از تهدیدش ترسیدم ولی نمی تونستم کوتاه بیام
_هر وقت هر کاری صلاح دونستی انجام بده.
الانم دستم رو ول کن می خوام برم پیش پریسا
دستم رو با شتاب از دستش بیرون کشیدم و سمت پله ها رفتم صدای بسته شدن با ضرب در اتاقش نشون از شدت عصبانیتش میداد.
هیچ کس تو خونه نبود پله های بالا رفته رو پایین اومدم زنجیر رو از گردنم باز کردم انداختم تو ورودی در آشپز خونه و باشتاب از خونشون بیرون اومدم
عمو داشت ماشینش رو از حیاط بیرون می برد زن عمو هم کنارش نشسته بود این یعنی که تا بر گردن خبری از دعوا نیست
ارامش خودم رو حفظ کردم و برگشتم خونه
ورودم همزمان شد با خروج بابا از اتاق مشترکشون با دیدنش صورتم رو ازش برگردوندم هیچ توجهی به نگاه درموندش نکردم از کنارش رد شدم وارد اتاقم شدم
نشستم رو تخت منتظر سرو صدای کارم موندم صبحانه نخورده بودم و دیگه وقت نهار بود دل ضعفه داشتم. بلند شدم و سرم رو از در بیرون بردم
_مامان . یه لحظه می ای
_نه کار دارم خودت بیا
برگشتم تو اتاق دوست نداشتم همه چیز رو عادی نشون بدم روی تخت تو خودم جمع شدم چشم هام رو بستم
با تکون های دست مامان و صدای ممتد دنیا دنیا گفتنش بیدار شدم
چشم هام رو کمی ماساژ دادم دستم رو لای موهام کشیدم
_نهارت رو آوردم بالا پاشو بخور
_وای مامان دارم از گرسنگی می میرم
_چرا نیومدی پایین
بلند شدم نشستم نگاهم به قیمه بادمجون مامان افتاد که پایین پام روی تخت بود سرم رو پایین بردم و غذاش رو بو کردم با بوی سالاد شیرازی قاطی شده بود و خودش باعث دل ضعفه ام شد.
فوری قاشق رو برداشتم و شروع به خوردن کردم
_با بابات قهر کردی
به خاطر غذای تو دهنم نمیتونستم حرف بزنم با سر گفتم بله
_دل بابات رو نشکون
باقیمونده ی غذا رو قورت دادم
_من دل شکوندم یا اون
_اون نه و بابا بعدم اگه یکی تو روی تو به بابات توهین کنه تو چی کارش میکنی
_هیچی شاید بیچاره دلیل داره
_هیچ دلیلی برای توهین به پدر کسی وجود نداره
_مامان تو رو خدا ولم کن بزار یه لقمه بخورم
سرشو به نشونه تاسف تکون داد و از اتاق بیرون رفت
https://eitaa.com/reyhane11/12524
پارت اول رمان 👆👆
❤️ جمعه ها پارت نداریم ❤️
#کپی_حرام_پیگرد_قانونی_و_الهی_دارد
❣💚❤️💙❣💚❤️💙❣💚❤️💙❣
واقعا حلال و حرام براتون مهم نیست ما که زیر هر پارت نوشتیم کپی حرام بازم کپی میکنید میزارید تو کانالتون
به قلم ✍️
#هدی_بانو