نگاهمو به استاد دادم و متعجب لب زدم --اینجا دیگه کجاست -- ی شمال بعد از یه مکث کوتاه مدت ادامه داد --یه چند روزی باهم میریم شمال حرفاش ترس بدی رو به جونم انداخت --مرتیکه نگه دار نوچی کشید و به راهش ادامه داد با صدای لرزونم گفتم --اگه نگه نداری خودمو پرت میکنم پایین پوزخندی به سادگیم زد و قفل کودک رو فعال کرد قطره اشکی از گوشه چشمم جاری شد به آرومی لب زدم -- جوابتو بده http://eitaa.com/joinchat/2116812816C6d55fa65d1 دام_استادش😔😱