گلاب ۱۲۱ ساحر دوباره گفت _ اگه فکر میکردین خرافاته نباید من و دعوت میکردین.. این عمارت پر از بوی بد یمنیه .. فقط منم که میتونم این بوی گند و از این عمارت بشورم ببرم .. یک وصلت بد تو این عمارت سر گرفته .. یک وصلت دروغین .. شما با سنت شوخی کردین.. مسخره اش کردین و کلک زدین بهش ..خدا قهرش گرفته .. براتون اتفاقای بد ‌سرازیر میکنه ..من میتونم کمکتون کنم... نگاه ترسیده ام نشست به صورت الوند .. یک وصلت دروغین؟ اون اینارو از کجا میدونست نکنه واقعا راست گفته باشه ... فرخ لقا سر حرف و گرفت و گفت +مشکل از کجاست کدوم وصلت؟ مادر ترنجم ادامه داد _باید چیکار کنیم؟ +انرژی بد و از این دختر میگیرم.. بوی بد دروغ و بد یمنی و داره فرخ لقا با اخم نگاهم کرد و گفت _این از اولشم ازماها نبود کلفت خونه زاد این عمارت بود که با دروغ و هزار تا کار خودشو انداخت به پسر ساده من.. مامان ساکت نشست و گفت + دهنتو ببند تا خودم پرتت نکردم بیرون پیر زال . فرخ لقا با عصبانیت از جاش بلند شد که خان بلند فریاد زد + فقط یک کلمه دیگه حرف بزنین .. مامان لبخندی زد و فرخ لقا با عصبانیت خیره شد به مامان و مجبوری نشست سر جاش. مادر ترنج دوباره همه رو کشوند سر بحث اصلی و گفت _ باید چیکار کنیم ساحر؟ + خان باید طلاق این دختر و بده ..وگرنه هر روز این مشکلات و دردسرا بیشتر و بیشتر میشه .. الوند از جاش بلند شد و به من گفت _ پاشو بریم گلاب بلند شدم و کنارش وایستادم که خان گفت +کجا؟ _ اتاق خودم خان.این زن داره چرت و پرت میگه و خودتم میدونی خان من جای تو باشم شبونه میندازمش جلو سگای ابادی.. مادر ترنج گفت + از کجا مطمئنی که چرت و پرت میگه؟ _ از اونجایی که از طرف تو و دخترت اومده ..از اونجایی که اگه هر اسم دیگه ای میبرد باور میکردم اما مطمئن بودم میگه گلاب تا گلاب و از میدوون بدر کنه که راه باز بشه برای دختر تو؟ حواست به کاراتون باشه با اینکارا فقط دارین تاریخ عروسی و بیشتر و بیشتر عقب میندازین.. چون با این رفتارا باید بیشتر فکر کنم و یک تصمیم جدید بگیرم... رفتم سمت در و فرخ لقا شروع کرد به حرف زدن و از پشتی مادر ترنج کردن ..در و باز کردیم و خواستیم پامونو بزاریم بیرون که دوباره قدسی از پله ها با دو اومد بالا و با گریه زاری خودشو رسوند بهمون.. باز هیکل چاق و فربه اش بالا پایین میشد و از شدت سنگینی وزنش به نفس نفس افتاده بود. _ خان .. ارباب .. بیا به داد مردمت برس... بیا خان.. کجایی... الوند جلوشو گرفت و گفت + چیشده قدسی چخبره؟ _ اتیش الوند خان...اتیش داره میسوزونه زندگی مردمو... @roman_kadeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞