شیدا: چطور راضیش کردی؟ من خیلی باهاش حرف زدم، اصلا دلش نمیخواست اینجا زندگی بکنه! بعد شام من و شیدا به سمت ساختمون خودم اومدیم، تا راحت تر بتونیم حرف بزنیم. - خب... دیگه یجوری راضیش کردم. لبخندی هم چاشنی حرفم کردم. - چیه خیلی شاد میزنی؟ نگاهی بهش کردم و با لحن جدی گفتم: - شیدا یه چیزی خیلی برام عجیبه، من مطمئنم ماهگل خواب ندیده بود، حس می کنم یه نیرویی جلوی منو گرفته که نتونم حقیقت رو بفهمم. - چی میتونه جلوی تورو بگیره اخه؟! یادت نرفته که یه گورویی. - درسته ولی اگه دست کسای دیگه ای درمیون باشه نیروم محدود میشه و کار زیادی نمیتونم انجام بدم، اینو خودتم خوب میدونی.. احساس کردم رنگ شیدا کمی پرید، ولی زود به حالت عادی برگشت. - امکان نداره، کسی با تو دشمنی نداره که بخواد از موجودات ماورایی برای اذیت تو و خانواده ات استفاده کنه. با لحن مرموزی گفتم: - بالاخره معلوم میشه، بهتره بخوابیم. تو هم حواست باشه اگه چیز مشکوکی دیدی خودت کاری نکن، منو خبر کن. - باشه... شب بخیر.. با اکراه از جاش بلند شد، همه حرکاتش خیلی کند و آهسته بود. دوباره به طرفم برگشت و نزدیکم ایستاد، طوری که نفس‌هاش به صورتم میخورد. با حالت سوالی بهش نگاه کردم. با لحن پر از نازی شروع به حرف زدن کرد: - هومن... من دیگه نمیتونم تحمل کنم... میدونی چند ساله همدیگه رو میشناسیم و من از همون اول شیدای توام. همه‌ی این سالها تلاشم این بود به جایی برسم که بتونم کنارت قدم بردارم و حالا حس می کنم که هم شأن تو شدم، دیگه نمیتونم هر روز تو رو ببینم و بهت نزدیک نشم. فقط بذار کنارت بمونم، اجازه میدی؟ یه قدم به عقب برداشتم، نمیدونستم چی بگم، اون خودش بهتر از هر کسی احساساتم خبر داشت. - تو خودت بهتر از هر کسی من رو میشناسی، میدونی که... چه جایگاهی برام داری.... من نمیتونم اون طور که تو میخوای دوستت داشته باشم، تو فقط برای من یه دوستی مثل کامران.. خودت میدونی که... - ولی هومن... - شیدا بهتره در این مورد حرف نزنیم، خودت اذیت میشی، من نظرم عوض نمیشه. همون موقع در اتاق باز شد، شیدا با وحشت به من چسبید....... پ.ن: "گورو" (Guru): یه کلمه سانسکریته، توی مذهب بودا و هندو، "گورو" کسیه که "راهنما" یا "استاد معنوی" هستش و توانایی های مختلفی داره. بعضی از گوروها به انجام کارهای ماورایی یا قدرت های خاص شهرت دارن. مثل؛ پیش بینی آینده، شفا دادن، تاثیر بر طبیعت، و از طریق هیپنوتیزم یا مدیتیشن عمیق به دیگران کمک میکنن. بعضی از گوروها میتونن از راه دور به کسی کمک کنن، یا با انرژی ذهنی خودشون چیزهایی رو تغییر بدن.