داستان شیرین عید غدیر😍❤️
سال دهم هجرى، رسول خدا عازم سفر حج شدند، و جمعیت کثیرى همراه ایشان بودند تعداد جمعیت را 90 هزار و تا بیش از 120 هزار نفر در تاریخ ثبت کرده اند، علاوه بر این جمعیت افراد بسیارى نیز از بلاد دیگر به سوى سرزمین مکه شتافتند.
پس از انجام مناسک حج در راه بازگشت از مکه و وادى غدیر خم (محل جدا شدن راههاى مدینه – مصر و عراق)
جبرئیل وحى آورد که «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»(3)
(اى رسول خدا، آن چیزى که از سوى خدا (درباره على) به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى رسالت خداى را ابلاغ نکرده اى».
حضرت در آن وادى فرود آمدند و تمامى مردم را در آن گرماى سوزان برگرد خویش جمع نمودند و پس از اقامه نماز ظهر به ایراد خطبه اى طولانى پرداختند، و در ضمن آن چنین فرمودند:
«خداى مولاى من است و من مولاى تمامى مؤمنین … هر کس که من بر او ولایت دارم، على نیز مولاى اوست»
بعد پیامبر دعا مى فرمایند «خدایا دوستان على را دوست بدار، و دشمنانش را دشمن باش …»
پیامبر بعد دستور دادند: تمامى کسانى که در این جا حضور دارند باید، این خبر را به غائبین ابلاغ کنند، و پس از آنکه حضرت خطبه خویش را تمام کردند جبرئیل از جانب خدا وحى آورد «الیوم اکملت لکم دینکم» (4) امروز دین شما را کامل نمودیم …
یاعلی❤️