رئیسی، پنجره‌ای میان این همه دیوار! 🔺رئیسی را ندیده‌ام حتی در حضورش، چون شفاف بود، چون «من» نداشت، چون به فنا رسیده بود، به مرتبه زلال‌شدگی، به درجهٔ آبگینه‌وار‌گی. او پنجره‌ای بود در میان این همه دیوار‌. فرق است بین پنجره و دیوار. دیوار به خاطر وجود و منیتش خودنماست، پنجره اما هستی‌اش در نیستی اوست و این گونه است که دیگرنماست. رئیسی را هم نمی‌شد دید اما در پنجرهٔ او می شد خدا را دید و مردم را. اگر فنا و نیستیِ پنجره نباشد، اگر جای آن را هستی دیوار بگیرد، چگونه روشنایی آفتاب در دل تاریک و سترون اتاق بتابد، چگونه شمیم نسیم در حجم دمکرده آن بوزد و چگونه چشم‌اندازها، دلهای اسیر بین دیوارها را بنوازد؟ رئیسی که رفت، منفذی رو به نور بسته شد و آن شعاعی که خداوند برای مردم گشوده بود قطع گشت. اگر رفع شدن نعمت آن روی سکه نقمت و عذاب باشد من می‌ترسم عروج این پنجره، نزول عذاب باشد بر ما دیوارهایی که خود را نساخته‌ایم جز با گِل امیال و خِشت منیت. جامعه را بنگر، مگر نمی‌بینی بسیاری را که رنگ بی رنگ «بندگی خدا» در آنها جا به جامهٔ صد رنگ «بردگی شیطان» داده است و ما را که سر در برف بی‌خیالی و بی‌تفاوتی فرو برده‌ایم. الحذر که دوام نعمتها و محروم نشدن از آنها بلکه حتی فلسفه تنعّم انسان به وجود در بندگی کردن و بندگی را گستراندن است که: وما خلقت الجن والإنس الا لیعبدون. سید روح الله موسوی رسانهٔ روح الله https://eitaa.com/joinchat/2242904287Cc9ca8d6a95