با حسین(ع) تا (بی)انتها... در این روزهای خاکستری و دلگیر، هوای چشمانم بارانی فراق برادر فاضل و نازنینم آقا سید مرتضی موسوی است. همه کسانی که آقا سید مرتضی را می‌شناسند اگر بُعد علمی ایشان را نشناسند اما این را می‌دانند که او منبری و ذاکر دلباختهٔ امام حسین (ع) بود و فعالیتهای علمی و تدریس و تألیف مانع منبر حسینی و روضه‌خوانی سنتی و پرحرارت ایشان نمی‌شد. ایشان علاقه فراوانی به زیارت عاشوراء داشت و حتی الإمکان زمزمهٔ عاشقانهٔ هر روز بعد از نماز صبحش زیارت عاشوراء بود. در روزهای آخری که بنده در بیمارستان شریعتی تهران در خدمت ایشان بودم در حالی که به زحمت صحبت می‌کرد از من خواست تا صوت زیارت عاشورا را برایش بگذارم اما قبل از آنکه موفق به این کار شوم ایشان به ای سی یو منتقل شد. متأسفانه هنگامی موفق شدم زیارت عاشورا را با گوشی برایش پخش کنم که هوشیاری ایشان صفر و پزشکان قطع امید کرده بودند و ما را برای وداع آخر به آی سی یو راه دادند. جالب این که به محض پخش زیارت عاشوراء اشک در چشم سید مرتضی جمع شد که حاضرین و حتی عزیزان پشت پنجره آی سی یو شاهد بودند. بنده به عنوان نشانه‌ای بر هوشیاری فورا به پزشکشان منتقل کردم اما ایشان گفت که آنها از لحاظ علمی، معیارهای سنجش دیگری را ملاک قرار می‌دهند. در ایام بیماری ایشان، شخصیت معتمد و بزرگواری که به عنوان روحانی کاروان، توفیق زیارت مکرر کربلا دارند تکه گِل خشکی از کربلا که به بیان ایشان در روز عاشورا رنگ خون می گرفت برای استشفاء در اختیارمان قرار دادند اما قسمت چنین شد که از آن به عنوان تربت در تجهیز و تکفین و تدفینشان بهره ببریم. سید روح الله موسوی